پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

إنَّ الیومَ المضمار و غَداً السِّباق ؛ امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. (خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه)
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ب.ظ

مسجد محوری با روحیه ای تشکیلاتی

  گزارش بازدید پایگاه مضمار از مسجد صنعتگران مشهد مقدس به همراه گفتگو با حجت الاسلام صرافان امام جماعت مسجد

روایتی داستانی از بازدید

در کنار یکی از میدان های نسبتا نزدیک به حرم مطهر رضوی، یعنی میدان برق و در کنار مغازه ها، ورودی را به ما نشان دادند که هیچ شباهتی به جایی که ما می خواستیم برویم نداشت! ما می خواستیم به مسجد برویم... در ذهنمان مسجدهای معمولی با گلدسته های سربه فلک کشیده و نقش های خاص کاشیکاری شده روی سردر ورودی اش تصور می شد ولی اینجا کل ورودی اش یک شیشه سکوریتی بود که شبیه به ورودی مکانهایی چون مغازه های خیلی شیک بود. بالای درب شیشه ای هم بزرگ نوشته شده بود «مسجد» و کوچک سمت راست آن نوشته شده بود «صنعتگران»! کفش هایمان را داخل کیسه هایی که درب ورودی گذاشته بودند قرار دادیم. مسجد دوقسمت داشت طبقه بالا و زیر زمین. قسمت اصلی مسجد طبقه بالای آن بود. از پله ها که بالا می رفتیم با صحنه دیگری روبه رو شدیم که بر تعجب ما افزود... دور تا دور مسجد و حتی در محراب قفسه های کتابخانه پر از کتاب قرار داشت. کتابهایی در همه زمینه ها به صورت دسته بندی شده. نزدیک تر که شدیم دیدیم در هر قفسه تابلوی کوچکی وجود دارد که روی تابلو نوشته شده است «کتاب های این قفسه به یادبود مرحوم ... وقف مسجد شده است». تا به حال چیزی که ما یاد داشتیم این بود که رسم است در مساجد پذیرایی یا نهایتا فرشی یا مهری یا از این جنس چیز ها وقف می کنند نه کتاب آن هم یک قفسه...! نکته دیگر این بود که ما به طبقه بالا که رفتیم متوجه شدیم که در این مسجد روی فرش ها را ملحفه های سفید رنگی به صورت سرتاسری گرفته اند که تعجب ما را بیش از پیش به خود جلب کرد. این صحنه ها مدام ذهن ما را با سوالاتی روبه رو می کرد که از ندانستن چرایی این صحنه ها خبر می داد.

از اینها که بگذریم شلوغی مسجد آن هم یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشا خیلی چشم نواز بود. جمعیتی که بیشترشان نوجوان وجوان بودند با تعداد زیادی روحانی که در میان آنها بود. وقتی که ما رسیدیم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودند. به لعن های زیارت عاشورا که رسیدند شروع کردند دسته جمعی صد لعن را تکرار کردند و بعد هم صد سلام! که در اثناء سلام ها حاج آقا صرافان امام جماعت مسجد ما را صدا کرد که به طبقه پایین برویم و با ایشان جلسه ای داشته باشیم. کیسه های کفشمان را دست گرفتیم و به طبقه پایین رفتیم. در طبقه پایین دیدیم که چند گروه نوجوانان دبستان و راهنمایی که در هر گروه یک یا دو سرگروه وجود داشت مشغول مباحثه و بحث بودند. هر سرگروه هم یک تابلو کوچکی در دست داشت که مطالبی را روی آن می نوشت. قبل از اینکه به جلسه برویم حس کنجکاوی ما بیشتر گل کرد که به وضوخانه و قسمت های دیگر مسجد هم سری بزنیم. در طبقه پایین سمت چپ تابلوی سرویس بهداشتی نصب شده بود به آنجا که رفتم با صحنه دیگری روبه رو شدم... وضوخانه تا درب دستشویی هایش موکت داشت! و بچه ها هم از این فضا استفاده می کردند و فوتبالی به راه انداخته بودند. و اینقدر تمیز بود که خیال می کردید تازه افتتاح شده است! تجدید وضویی انجام دادیم و به قسمت اصلی زیرزمین بازگشتیم. حاج آقا آمده بودند که ناگهان صدای اذان را شنیدیم با تعجب سوال کردیم که مگر نماز خوانده نشده است؟ پاسخ دادن که این نماز نوبت دوم است که خاص کسانی است که فرصت نکردند در اول وقت نمازشان را در مسجد بخوانند مثل بازاری های اطراف. جالب بود نماز نوبت دوم!

حلقه وار دور حاج آقای صرافان نشستیم و آماده شدیم که به سوالات ذهنمان که در این چند دقیقه بوجود آمده بود و سوالات دیگری که از قبل آماده کرده بودیم پاسخ دهند.. حاج آقا بسم الله را گفت و شروع کرد ...

.....

جایگاه مسجد محوری در اسلام

بدترین ظلم ها این است که مسجد سرجای خودش نباشد به این معنا که مسجد آن جایگاه و منزلت اصلی که می باید داشته باشد را خودش را نداشته باشد. اگر می خواهیم سایر ظلم ها و سایر حق کشی ها و سایر جابجایی های به ناحق جلویش گرفته بشود باید مسجد به جایگاه خودش برگردد. جایگاه مسجد در این دو آیه قرآن است که می فرماید:

1.       أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ(آل‌عمران/96): یعنی به معنی واقعی  باید انسانها مسجد را مأمن و خانه خودشان در همه امور بدانند. 

2.       فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا(توبه/108): مسجد پایگاه انسان‌سازی و پایگاه خودسازی به معنای جامعش است. مسجد پایگاه ذکر پروردگار و روشنگری است. فرمود: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ (بقره/114) قرار است که مسجد محل ذکر پروردگار به معنای کامل وجامع خودش باشد. به معنای روشنگری و پاسخگویی به شبهات و بصیرت‌افزایی و محیطی که اگر کسی نسبت به سخت‌ترین و خطرناک‌ترین نکته اعتقادی اشکال جدی داشته باشد، ابایی از بیان آن نداشته باشد و مطمئن باشد که برای شبهه او پاسخ معقول و منطقی پیدا می شود.          

دوستانی که در این مسجد هستند آرزویشان این است که به چنین اهدافی جامه عمل بپوشند و هر کسی هرگونه نکته ای که برای نزدیک‌تر شدن به آن اهداف پیشنهاد بکند به هر قیمت و هرجای مشروعی چنگ می زنیم برای این که این اهداف را عملی بکنیم.

مسجد صنعتگران

به لطف خدای متعال خود بنده که امام جماعت در این مسجد هستم، براساس نگاهی که قرآن به ما یاد می‌دهد،‌ خادم مسجد بودن و زیر پای نمازگزار را تمیز کردن را شغل اصلی و عبادت می دانم؛ بنابراین خادم مسجد نیز هستم. این عاملی شده است برای اینکه خدمت به مسجد در این مسجد یک فرهنگ و یک معروف ارزشمند بشود. جوانان و نوجوانان هر از چند گاهی جارو به دست  می گیرند و از اینکه اسکاج بدست بگیرند و بعضی جاها را،‌ دستشویی‌ها را، ‌حتی داخل سوراخ‌های دستشویی‌ها را تمیز کنند،‌ ابایی ندارند. شما اگر اینجا دستشویی بروید فکر می‌کنید که همین امروز افتتاح شده است در حالی که این وضوخانه بیش از یک سال است که مشغول به کار است از جهت پاکیزگی مکان ما مدیون این فضای فکری هستیم.

امام جماعت این مسجد رئیس پایگاه بسیج است. امام جماعت رئیس هیئت امناء مسجد است. همان که رهبر معظم انقلاب می فرمایند که مدیر طبیعی مسجد امام جماعت است. مدیر به معنای «سید القوم خادمه» نه اینکه رئیس باشد و فقط فرمان بدهد. و بعد بر این مبنا قسمت‌های دیگر مسجد تعریف می‌شود. یعنی هرکسی که می خواهد  وارد مسجد شود و در این جا کار بکند، متوجه می شود که این یک روال طبیعی است بنابراین قبول می‌کند. چه کسی بدش می آید از این که کسی به او خدمت بکند؟ مردم وقتی وارد این مسجد می شوند احساس نمی کنند که وارد خانه ای غیر از خانه خودشان شده اند. این درون مسجد براساس این مدیریتی که تعریف شد اجازه داده نمی شود که جز فضای ذکر و فضای روشنگری و فضای مورد علاقه همگان بویژه جوانان و نوجوانان، عملا کار دیگری دراین فضا صورت بگیرد. مثلا ما  در این مسجدمان اصلا تعزیه نداریم. یعنی کسی در این مسجد اصلا از تعزیه استقبال نمی کند و تا دور و بر را نگاه می‌کنند، ‌می‌روند. ما در این مسجد اصلا آبدارخانه نداریم، چون فکر می کنیم که مردم همچنان که شکمشان نیاز دارد و برای پاسخگویی به نیاز شکم باید بروند سرسفره غذا بنشینند، فکرشان هم نیاز دارد. چرا نگاه ما به مردم اینطور باشد که ما اگر در مسجد آبدارخانه نداشته باشیم چایی و شیر ندهیم اگر میوه ندهیم و اگر شکم مردم را آباد نکنیم مردم برای گوش کردن قال صادق و قال باقر و گوش کردن حرف های اولیای الهی نمی نشینند؟ یعنی می خواهیم بگوییم که مردم برای عقل خودشان ارزش قائل نیستند؟ چرا به عقل مردم توهین می کنید؟

طلبه ها و دوستانی که در این مسجد حضور پیدا می کنند،  همگی‌شان در این مسجد معمم شدند. اینجا تشریف آورده اند و حتی عده ای از اینها قبل از اینجا،‌ در جای دیگری طلبه بودند، آمدند اینجا و درخدمتشان با همدیگر کار می کردیم، بعد به مرور به این نتیجه رسیدند که داشتن این لباس در کار تربیتی 30 یا 40 درصد و شاید هم بیشتر استفاده از ظرفیت های تاثیرگذار هست. بنابراین طلبه بودند و ملبس شدند. سپس این طلبه ها به نحوی خاص با برقراری ارتباط با آموزش و پرورش نوجوانان را با مسجد آشنا می کردند. دوستانمان در آموزشگاه های اطراف به عنوان امام جماعت ورود پیدا کردند و از این مسیر چهره های نخبه های فکری و مذهبی را کشف و شناسایی می کردند و به مسجد دعوت می کردند. در اولین حرکت محصولش بعد از یک یا دو سال تقریبا قریب به 15 نفر شدند که اینها همگی خودشان طلبه شدند و معمم بعد همان کاری که دفعه قبل انجام شد این دفعه با یک گروه 15 یا 20 نفره انجام شد و نتیجه اش این شد که الان بیش از صد نفر در گروه های گوناگون در مسجد به صورت منظم و حساب شده رفت و آمد دارند، یعنی هر چند نفر با یک مربی و این مربی تمام امور آنها را تحت نظر دارد و با پدر و مادرشان ارتباط دارد، ‌امور تحصیل و تهذیب و تفریح آنها را تحت نظر دارد. و باز همین جریان قرار هست که در چند هفته آینده با یک مجموعه قریب به دویست نفر از گروه هایی که آماده هستند که مربی باشند با یک مدرسه ای که آنها هم علاقه مند هستند که این کار آنجا انجام شود، ‌دویست نفر از هفتصد دانش آموز آن مدرسه که خود این هفتصدتا از فیلتر های مختلفی رد شده بودند از این هفتصد تا دویست نفر را توانستیم جذب بکنیم. و همین طور این روال ادامه پیدا می کند. و بسیاری از دوستانی که در این مسجد آمده اند، ‌شش ماه ، یک سال یا بیشتر و کمتر، کار را از نزدیک دیده اند و آموزش دیده اند و در کلاس ها شرکت کرده اند و کمی کارگاهی خودشان کار کرده اند، الان در مکان ها و مساجد دیگر در این شهر فعال هستند.

هزینه ها

 یک تشکیلات خیلی ساده ای هم هست. هیچ گونه هزینه ای هم برای هیچ مرکز دولتی و غیر دولتی هم ندارد. اگر چنانچه در برنامه هایی که دوستان ما دارند، ‌هزینه خاصی هم داشته باشد مثل استخری یا اردویی یا چیزی خود بچه ها هزینشان را پرداخت می کنند که البته هزینه ناچیزی هم هست و به پای هزینه هایی که خانواده ها برای بچه هایشان در جاهای دیگر می کنند نمی رسد در آن مقایسه هزینه ما خیلی ناچیز است. هیچگونه درآمدی این مسجد ما ندارد و سعی کردیم که این مسجد اصلا درآمد نداشته باشد. حتی زیرزمین مسجد قبلا در اختیار یک تولیدی شیرینی بود که به نظرمان رسید که نیت واقف اینطور بیشتر تامین می شود که اینجا هم بشود محل استفاده نماز و مسائل جانب نماز و بهتر همین است که مسجد  هیچگونه مستقلاتی نداشته باشد تا هیچ شک وشبهه ای از هیچ ناحیه ای به سمت مدیران مسجد نشود. هرکس هم که می خواهد برای رضای خدا قدم بردارد بیاید جلو و هیچ وقت بابت مخارج روزمره مسجد مثل آب یا برق و گاز اصلا نمانده ایم. و از خیلی از این مباحث جلو هستیم و حتی بابت بعضی تغییر و تحولاتی که مسجد باید این گونه باشد مثل شیشه سکوریت یا پله هایی که پایین می آید یا مثل فضای ورودی و وضوخانه و اینها که قریب به هشتاد میلیون تومان در مجموع یا در طی چند مرحله هزینه داشت، بابت این قضیه ما به زحمت نیفتادیم. یعنی وقتی که مردم کار دیدند، اعتماد کردند. خدا رحمت کند امام خمینی را که مردم را خوب شناخت و روی خوب جایی امام انگشت گذاشت مردم مردم مردم. چقدر ضرر می کنند آن حرکت های فرهنگی که خودشان را به بودجه های دولتی وابسته می کنند. دولت خوب وظیفه خودش را انجام می دهد که فکر می کند باید کمک کند به مجموعه های فرهنگی و غیره اما وابستگی حرکت های فرهنگی به بودجه های دولتی یک فاجعه است. این معنی اش این است که اینها نتوانند درست فکر کنند، نتوانند درست نقد کنند. الان ما در این مسجد خیلی از مراکز مهم این شهر که با جوانان و نوجوانان سروکار دارند، ما را رد می کنند و می گویند این مسجد ضد انقلاب ها و مسجد ضد ولایت فقیه است. همه این حرف ها اینجا هست. چرا؟  چون ما هیچ نیازی به بودجه های هیچ کس نداریم. مثلا بنده خودم به عنوان یک مسئول پایگاه بسیج وقتی که دو بار به جلسه فرمانده رفتم و دیدم که چیزی از داخل این جلسه در نمی آید دیگر به جلسات نرفتم. جلسه فایده اش چیست؟ اگر صرفا قرار است که جلسه برگزار کنیم من می گویم نه انگیزه ای برای آمدن نداریم. گاهی دوستانمان در بعضی از مساجد مثلا امام جماعت می شوند همین که دست اندر کاران مساجد در مشهد متوجه می شوند که یکی از این مسجد در آنجا امام جماعت شده است،‌ مشکلاتی برایش ایجاد می شود. یا از حوزه علمیه گاهی دوستانی که در حوزه علمیه هستند و می فهمند که بچه های مسجد صنعتگران آمده اند در مدرسه اینها یک نمره منفی خیلی بزرگ می خوردند اگر از فیلتر ها رد شده باشند که هیچ، ولی اگر رد نشده باشند آنها را راه نمی دهند مگر اینکه اینها مخفیانه رد شده باشند و از دست آنها در رفته باشند. سرّ این هم همین است که ما هیچ وقت دستمان را جلو آنها دراز نکرده ایم که بیایید فلان جا به ما کمک کنید بلکه ما رفته ایم و گفته ایم فلان جا ما حاضریم کمک کنیم و هرجا و در هر زمینه ای مثل زمینه های تبلیغی، ‌زمینه های نوجوانان و جوانان و حوزوی ما حاضریم به آنها کمک بکنیم. اگر چنانچه ما خواستیم به بودجه های دولتی وابسته باشیم نمی توانیم آزاد فکر کنیم و نقد کنیم مدام می ترسیم که گوشه ای را قطع کنند و کار روی زمین بماند. بودجه ای هم کارهای فرهنگی نیاز ندارد مگر ما قرار نیست که بندگی خدا را بکنیم خوب ما هم داریم بندگی خدا را می کنیم گاهی سؤال می کنند که پس زندگی چطور تامین می شود؟ می گوییم که مگر خدا قرار نیست که روزی را بدهد خدا دشمنان خودش را هم روزی می دهد حالا آن کسانی که آمده اند در مسجد و جوانی،‌ وقتشان را ، عمرشان را ، آبرو و اعتبارشان را اینجا گذاشته اند روزی نمی دهد؟ حالا چطوری؟ می فرماید من حیث لایحتسب. تو محاسبه ها نمی گنجد. حالا از این نمونه که من حیث لایحتسب است نمونه های زیادی وجود دارد؛ چون طلبه ها در مسجد ازدواج می کنند،‌خانه دار می شوند و ‌زندگیشان آبرومندانه می چرخد بدون اینکه شهریه ای بگیرند؛ البته گاها در طلبه های ما هستند کسانیکه که از مدارس علمیه شهریه هم بگیرند ولی در جمع طلبه ها تعدادی را داریم که اینها طلبه رسمی حوزه هم نیستند و رفته اند و سربازی شان را هم شرکت کرده اند و در جاهای مختلف به عنوان سرباز معمولی خدمت کرده اند از حوزه هم شهریه نمی گیرند و خیلی آزاد کار می کنند و خیلی جاهای مختلف هم مشتاق اینها هستند و کشته و مرده رهبر هم هستند. آزاد هم هستند که هرجایی لازم باشد حرف خودشان را بزنند. هیچ احد الناسی را هم چه نماینده ولی فقیه و امام جمعه و چه تولیت آستان قدس و غیره را از نقد خودشان استثناء نمی کنند. با همه احترامی که ما به این بزرگان می گذاریم هیچ کس را ما استثنا نمی کنیم. چه اگر لازم باشد پشت تریبون عمومی مسجد و اگر هم لازم باشد خصوصی در جمع های خودمان مواردی که شرعا نقد کردنشان جایز است مطرح می کنیم و ما هیچ ابایی از این قضیه نداریم. مثلا یکی از مشکلاتی که ما در مسجدمان گاهی داشتیم،‌این بود که یکی از دوستانمان که گاهی اینجا بود، اینها خطبه های امام جمعه مشهد را نقد می کردند و جالب است که از مدافعین مهم این مسجد خود امام جمعه هستند. این روحیه خیلی روحیه فوق العاده ای است که از مسجدی که بیش از همه نقادی روی مطالب امام جمعه و کسانی که مدیریت مذهبی شهر را دارند،‌ مدافعین اصلی خود این مسجد، ‌خود این آقایان هستند. حالا برخی نفرات که سطحشان از این افراد پایین تر هستند تاب انتقاد ندارند و اتهام ضد ولایت فقیه بودن می زنند.

نکته مهم این است که این مکان مسجد است و این مسجد بودن خیلی مهم است. 50 یا 60 درصد اگر نگوییم بیشتر ما از ظرفیت مسجد برای اثرگذاری استفاده می کنیم. 20 یا 30 درصد مختص کتاب و کلاس و مدیریت و اینهاست. مسجد خیلی نکته مهمی است با استناد به این آیه قران که می فرماید: فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا(توبه/108) و کسانی که از این ظرفیت غافلند به نظر من حداقل 50 یا 60 درصد فرصت هایشان را از دست می دهند؛ کار می کنند ولی در غیر مسجد مثلا در حسینیه کار می کنند. در یک فضای دیگری مثلا پایگاه فرهنگی فلان کار می کنند. مسجد، جایی که عموم مردم در آنجا رفت و آمد می کنند جایی که به معنی واقعی مسجد است و مسجد هم که می گوییم آن شکل واقعی مسجد.

ما ادعایمان این است که در این مسجد به شکل واقعی مسجد داریم نزدیک می شویم. مثلا از کارهایی که ما فکر می کردیم در مسجد شدن مسجد نکته مهمی است این است که : تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً (فتح/29) مسجد باید یک جوری باشد که وقتی از بیرون در می شود ببیند مردم را در حالت سجود و رکوع. مسجد نباید یک مکانی باشد که انگار یک عده ای می خواهند کار قاچاق کنند یک دیوار قطور با پرده های محکم. طرف باید پرده ها را کنار بزند که ببیند که داخل چه خبر است. نه این طور نیست. سکوریت شدن ورودی این مسجد که خیلی ها مسخره می کنند مثلا گاهی می گویند که اینجا مگر پاساژ است؟ قیافه اش چرا این طوری است و فلان؟ ما فکر می کنیم که از چیز هایی که فرهنگ عبادت و نماز در جامعه به شدت می تواند ترویج بکند این است که مساجد ما این دیوار های قطور را از مقابل خودشان بردارند و کاری بکنند که از بیرون درون مسجد کاملا دیده بشود. تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً (فتح/29) وقتی خداوند به پیروان رسول مکرم اسلام می فرماید که می بینی آنها را در حال رکوع و سجده. نمی گوید که رکوع هم می کنند بلکه می گوید می بینی!  این رویت یک حرفی است. باید در مراء و منظر باشد. خیلی جوانها و نوجوانهای زیادی در این مسجد آمده اند و در زندگی شان تحولات ایجاد شده است. داشتند می رفتند از جلو مسجد رد شده اند و گفته اند که چرا این جا این طوری است؟ کم کم داخل آمده اند و نشسته اند و شروع کرده اند. نمونه هایش را زیاد شما می توانید اینجا ببینید که حتی خودمان هم گاهی از اوقات می بینیم تعجب می کنم. مثلا طرف مانده بود، ابن سبیل بود. می گوید مثلا هستند افرادی که مراجعه می کنند و می گویند که ما در راه مانده ایم. طرف مراجعه کرده بود یکی از رفقا گفته بود تو خیلی به درد طلبگی می خوری کجا می خواهی بروی؟ شب را ماند. شب اول شب دوم شب سوم و... کم کم درس و بحث و اینها کم کم داماد و اینها ... و الان ایشان معمم است و در یکی از مدارس مشغول کارهای تربیتی است و خیلی هم آدم موفقی است. همینجا هم ازدواج کرده است.

 

سوال: طلبه هایی که اینجا دارند کار می کنند و در مدارس هم هستند محور کارشان اینجاست یا جای دیگر؟

اینجا محور کارشان است و مدارس میدان جذبشان است. یعنی آنجا همین که به عنوان امام جماعت هستند به دنبال چهره ها و نیروهای مناسب می گردند با هماهنگی مدیر مدرسه، مربیان تربیتی مدرسه و ... که در این زمینه ها معمولا همکاری با طلبه ها دارند، بچه های مناسب را شناسایی می کنند و بعد اینها را با اولیایشان به مسجد دعوت می کنند. یک روز با اولیایشان به مسجد می آیند و توضیح می دهیم برایشان که برنامه چندین ساله ما برای بچه ها این طوری است. قرار نیست که بچه فقط یک ماه و دوماه یا یکسال و دوسال اینجا رفت و آمد بکند. چندین ساله تا بعد از ازدواج و حتی بعد از اشتغال قرار است اینجا باشد. آیا طرف ازدواج کرد تمام می شود؟ خیر بلکه باید شغلی هم متناسب با آن تفکر مسجدی پیدا بشود.

 

سوال: این فکر چه مقدار در مساجد دیگر تسری پیدا کرده است؟ به این معنا که چقدر مسجد دیگر شبیه به مسجد صنعتگران ایجاد شده است؟ این تفکر و گفتمان چقدر پخش شده است؟

گفتمانش در شهر خیلی موج دارد و مطالبه اش از ائمه جماعت ها و هیئت امنای مساجد وجود دارد. منتهی نکته این است که جو موجود در مدیریت مساجد جو رکود است. جو اینکه برای چه من امام جماعت باید صبح به مسجد بروم؟ به من که فقط بابت ظهر و شب پول می دهند چرا صبح باید بروم؟ مگر من خل هستم که صبح به مسجد بروم؟! این حرف اصلی دل یک امام جماعت است. اما حرف ظاهری اش چیست؟ نه آقا مردم صبح ها نماز نمی آیند. چه کسی حال دارد که صبح نماز بیاید! در حالی که بنده معتقدم که اصل نماز، نماز صبح است. گرچه 15 یا 20 نفر بیشتر نمی آیند اما آن نماز اصلی است. یعنی اگر به من بگویند که بین نماز صبح و ظهر و شب انتخاب کنم من نماز صبح را انتخاب می کنم. به خاطر دو رکعت بودنش نیست بلکه به خاطر فضای صبح است که یک فضای فوق العاده ای است. قران می گوید: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً (اسراء/78) می گوید که ما اگر              صد درجه ما تاکید بر نماز در دین داشته باشیم، 90 درجه از آن دو رکعت نماز صبح است. ده درجه به آن 15رکعت ما بقی اختصاص دارد. اگر ما بر اساس الگوها و پیام های قرآنی در کارهایمان حرکت بکنیم، باید این طوری عمل بکنیم. باید نماز صبح راه بیفتد. خوب حالا 20 نفر بیاند چه می شود؟ همان بیست نفر نماز صبح است که خیلی مهم هستند که حاضر شده است این وقت صبح در این هوای سرد از خانه اش زیر لاهاف گرم بیرون بیاید و خودش را در مسجد برساند و بنشیند اینجا ضمن اینکه با آن ده پانزده نفر صبح می شود یک ساعت حرف زد. در بقیه اوقات مدام دغدغه این است که می خواهم به محل کارم بروم ولی در نماز صبح این گونه نیست. قشنگ دور هم دیگر می نشینیم و به بحث معارف و مطالب گوناگون می پردازیم. خیلی برای خود من برنامه نماز صبح مفید است.

وقتی می گویم که جو این گونه است یعنی چه؟ به این معناست که شما اگر در مشهد هزار مسجد را نگاه بکنید بروید و سوال بکنید که چند جا در مشهد صبح ها نماز صبح برقرار می شود؟ یک فاجعه است. وقتی من آخوند حاضر نمی شوم صبح از داخل خانه ام بیرون بزنم دیگر از آن عضو هیئت امناء و از آن خادم و از آن مردم چه توقعی می توان داشت؟ اِمام جماعت باید اَمام جماعت باشد. وقتی طرف فقط اسمش شده است امام جماعت ولی در کارهای سخت جلو نیستند که ظاهرا کمی خسته کننده است و نیاز به انرژی بیشتری دارد، دیگر توقع از دیگری نمی رود که این کار را بکند. اما جالب است که جو بسیاری از مساجد، جو نوجوان و جوانی شده است که مطالبه می کنند از امام جماعت خودشان و یک تنش دائم برقرار است که فلان مسجد از بیست و چهار ساعت مثلا سه ساعت بیشتر باز نیست؟ سوال می کنند. وقتی که به این مسجد می آیند و می بینینند که این مسجد از چهار صبح و قبل اذان صبح تا ساعت هشت شب یکسره باز است. آنها نمی توانند چنین جواب دهند که اگر مسجد ما یکسره باز باشد خادم نداریم که تمیز کنند، چون این طوری می توانند مچشان را بگیرند. یک طور دیگری مجبور هستند که جواب دهند.

الا ای حال از قبل اذان صبح تا ساعت 8 شب که قریب به 16ساعت می شود این مسجد باز است. این 16 ساعت دائم رفت و آمد و رفت و آمد است این را چطور می خواهند جمع کنند. مخصوصا اگر یک چنین طوری هم باشد که هر کسی به صورتی  خودش بیاید و شروع کند هر کتابی که می خواهد را یادداشت کند و بیرون ببرد و به کسی هم نگوید که ما چه چیزی برداشتیم و چه چیزی بردیم؟ هر چیزی را که می خواهد بیاورد و هرچه را که می خواهد ببرد. باید یک تیم قوی داشته باشند که دائم اینها را نظم بدهند. ولی خوب در مسجد های دیگر همچنین زمینه این نیست. چرا که براساس پول آنها فکر می کنند که امام جماعت باید چقدر پول بگیرد؟ خادم باید چقدر پول بگیرد؟ اگر یک ساعت زودتر بخواهیم در را باز کند باید یک ساعت بیشتر به او پول بدهیم. مسجد در آمد ندارد. در آمد های مسجد را چطور می خواهیم تقسیم بکنیم؟ این به چنین قضایایی بر می گردد. گاهی وقت ها شهرداری و دیگران به مساجد کمک هایی می کنند که مثلا شما بیایید مثلا وضوخانه تان را بگذارید چهارساعت بیشتر باز باشد ما هر ماهی به شما فلان مبلغ پول می دهیم. این همان آفت هایی است که دامن گیر مساجد می شود که به خاطر این که یک مشکلشان حل شود صد مشکل دیگری برایشان به این ترتیب بوجود می آورند.

الان الحمد لله  در خیلی از مساجد این طوری شده است که مطالبه هایی از  گردانندگان مساجد می کنند. و بعضی از مساجد به این کار آمده اند.  ما وابسته به فلان اداره و فلان حرکت و فلان گروه نیستیم ما وابسته به مردمی هستیم که همه جا هستند. ما برای مردم کارمان را توضیح می دهیم و مردم وارد عمل می شوند. این مردمی که گاهی خیر و خیراتشان به چندین میلیارد تومان می رسد اگر ما یک هزارم این خیرات مردم را فرهنگ سازی کنیم که به جای اینکه می خواهید حلوا و شله درست کنید بگذار بقیه شله درست کنند تو بیا کتاب بده. ما همین قضیه را تقریبا شش سال قبل که شروع کردیم گفتیم که آقا شما به جای اینکه می خواهید خرما دم در بگذارید مثلا فلان مبلغ، بیا و یک کتاب در زمینه ای که علاقه داری بخر و در مسجد بگذار که یک جوان این کتاب را بخواند و این بشود فکر و بعد این فکر باز به آن فکر و فکر دیگری و تا به قیامت این فکر می ماند. بعد هم به نام یکی از درگذشتگانت آن کتابی را که خودت می خواهی در پشت کتاب ثبت کن و اگر به اندازه یک طبقه بود ما یک تابلو کوچک هم کنار طبقه می گذاریم. خوب کار رسید به جایی که الان ما ورودی کتابمان از خروجی کتابمان بیشتر است. یعنی مردم بدون این که به ما بگویند مثلا می بینید که یک صندوق کتاب آورده است و گوشه مسجد گذاشته است و اصلا نمی گوید که من چه کسی هستم؟ بعد نگاه می کنیم و می بینیم که اکثر کتاب ها هم کتاب های مفیدی هستند. چون در خانه اش می نشیند و نگاه می کند که در خانه شان کلی کتاب، بدون استفاده دارد. بدون استفاده ای که مفید است و به درد مردم می خورد، کتابم را به مسجد می دهم. وقتی این کتاب ها در اختیار ما گذاشته شد کتابخانه درست می شود. علت اینکه کتاب خوانی در جاهای دیگر نیست، این است که کتابخانه ها در محاصره است. ساعت چند مراجعه فرمایید فلان شرایط را داشته باشید حتما فلان کتاب را بیرون نبرید. اینها کتابهای مرجع است مبادا بیرون ببرید. از راه دور زائر و غیر زائر اینجا بیاید. البته این حرکت ما ریزش هم دارد مثلا یک عده ای می آیند و کتاب دزدی می کنند و ما هم مراقبیم که این کار نیفتد ولی خوب دیگر ناگزیر است و ما که نمی توانیم که دم در بایستیم و پلیس بگذاریم. ما پیش بینیمان این است که در هر ماه 200 یا 300 هزار تومان کتاب ریزش داریم لکن ای می ارزد که ما این کار را بکنیم. چرا؟ برای اینکه اگر ما بخواهیم اینجا کسانی را مسئول قرار دهیم و به آنها حقوق هم بدهیم که مراقب کتاب باشند با اینکه نمی توانند صد در صد مراقب باشند در دوشیفت باید حداقل ما کسانی را داشته باشیم و اگر به هر کدامشان حداقل 300 هزار تومان هم بدهیم می شود ماهی 600 هزار تومان که ما با ریزش کتاب هایمان ماهی 300هزارتومان هزینه می کنیم. این می شود نصف آن، ضمن اینکه اعتماد عمومی را هم جلب می کنیم.

 

سوال: تا به اینجای کار بیشتر صحبت پیرامون مباحث و جو فرهنگی مسجد بود از اینجا می خواهم بحث را بیشتر حول مباحث تشکیلاتی موجود در این مسجد ببرم. اگر صلاح می دانید در مورد چارچوب تشکیلاتی مسجد بیشتر صحبت کنید. مثلا تدارکات دارد، واحد فرهنگی دارد و...؟

به نظر ما اصلا نیازی به این نقش ها نیست. البته در قسمت مربوط به نوجوانان کاملا تشکیلات حساب شده ای را بوجود آورده ایم و پدر و مادر ها و ارتباط با آنها همگی طبق نظم خاصی است. اما گردش کار مسجد یک گردش طبیعی است. مثلا ما الان حدود ده نفر طلبه داریم که  در مسجد مشغول هستند و مشغول خواندن دروس طلبگی هستند. درس طلبگی هم چه در مورد خواهران و چه در مورد برادران مستقیم ورود به قرآن و نهج البلاغه و صحیفه است. ما براساس قرآن صرف و نحو را کار می کنیم. بلاغت را با نهج البلاغه کار می کنیم. منطق را با قرآن، نهج البلاغه و صحیفه کار می کنیم. الان در بخش بانوان قریب به 25 نفر طلبه هستند از مقاطع مختلف تحصیلی مثلا از مقطع لیسانس و بالاتر هستند تا مقطع دیپلم و شاید هم برخی کمتر از دیپلم. در بخش آقایان هم قریب به 10 نفر یا بیشتر به همین شکل وجود دارند. بعد ما از این طلبه هایمان این را خواسته ایم که شما به ازای هر یک ساعتی که در مسجد هستید کارهای مسجد را انجام دهید، چه از نظم کتاب ها و چه کارهای دیگری که دور و بر هست. برایتان یک هزینه ای در نظر می گیریم، مثلا می گوییم که هر هفته به ما گزارش بدهید که مثلا ما در این ماه 30 ساعت کارهای گوناگون مسجد را هم انجام دادیم و من به شما یک پولی می دهم. این پول توسط مردم می رسد که می آیند و می گویند که این پول را بگیرید و برای مسجد هزینه کنید. بدون اینکه ما قبضی صادر بکنیم و بگوییم که آهای مردم بیایید و هر کسی قول بدهید که من طی یک سال آینده چقدر می توانم به مسجد کمک کنم! این حرف ها نیست. به میزانی که مسجد پول نیاز دارد به لطف خدای متعال پول می رسد. مردم وقتی که می آیند و کارها را می بینند به ذهنشان خطور می کند که عجب این مسجد این طوری است و از کجا خرجش تامین می شود؟ مردم عقل اقتصادی دارند و حساب و کتاب می کنند. می گویند که این مسجد قاعده اش این است که در هر شبانه روز باید 30 یا 40 هزارتومان هزینه اش باشد. این را چطوری تامین می کنند؟ بعد از چند نفر سوال می کند و جواب می دهند که اینجا مستقلاتی برای منبع درامدی ندارد. بعد می آید و می گوید که مثلا این مبلغ ده هزار تومان یا بیست هزار تومان کمتر بیشتر را صرف امور مسجد بکنید. ضمن اینکه نیاز به این حرف ها به لطف خداوند متعال نیست. یعنی از یک راه های خیلی عزت منشانه تر این طور هزینه های جاری مسجد تامین می شود. اینها کارهای مسجد را دارند انجام می دهند و درس خودشان را هم در مسجد می خوانند.

طلبه های اینجا یک مجموعه مختص فقط در خود مسجد درس می خوانند آنهایی که زیر پوشش حوزه علیمه نیستند و بعضی از دوستان ما هم با اساتیدی که طلبه رسمی حوزه علمیه هستند درسهای رسمی حوزه علمیه را دارند و البته همان ها هم بخش عمده وقتشان را برای مباحثه و مطالعه  و تحقیق در مسجد می گذرانند.

شما نگاه کنید که وقتی در قالب حوزه علمیه رسمی آمد یعنی اینکه ما از شما امتیازاتی می خواهیم مثل معافیت سربازی، شهریه، بیمه و... در صورتی که ما هیچ کدام از اینها را نمی خواهیم نه سربازی نه بیمه و نه شهریه. و اما درس های سطح بالای حوزه در مقطع لمعه و مکاسب و... اینها دیگر درس هایی نیست که الزاما در چهارچوب باشند و طرف می تواند برود و آزمون بدهد به صورت آزاد و استادهای قوی هستند که آزاد درس می دهند و طلبه ها می توانند آزاد بروند و از این درس ها استفاده بکنند بدون اینکه قبلا اینها ملزم باشند در چهارچوب طلاب رسمی حوزه باشند. هر کس می خواهد ادامه بدهد این دروس را در هم مشهد و هم قم و هم جاهای دیگر راه برایش باز است. و حوزه علمیه در این قسمت ظاهرا محدودیتی برای اینکه طرف حتما طلبه رسمی باشد ندارند.



نوشته شده توسط پایگاه مضمار
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

إنَّ الیومَ المضمار و غَداً السِّباق ؛ امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. (خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه)

پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

پایگاه مضمار با هدف تولید دانش و گفتمان سازی تشکیلات اسلامی از طریق ترویج فرهنگ کار تشکیلاتی، الگوسازی، نقد و تحلیل و همچنین رصد و پایش مجموعه های موجود آغاز به کار کرده است.

نام مضمار برگرفته از کلامِ « الا و انّ الیوم مضمار و غداٌ السباق» آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگى، و فردا روز مسابقه است‏‏، امیرمؤمنان برای این پایگاه انتخاب شد، باشد که گامی تمرینی در جهت فتح سنگرهای کلیدی جهان برداشته و برای ظهور اقامه کننده عدل آماده تر شویم.

پیام های کوتاه
بایگانی

مسجد محوری با روحیه ای تشکیلاتی

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ب.ظ
  گزارش بازدید پایگاه مضمار از مسجد صنعتگران مشهد مقدس به همراه گفتگو با حجت الاسلام صرافان امام جماعت مسجد

روایتی داستانی از بازدید

در کنار یکی از میدان های نسبتا نزدیک به حرم مطهر رضوی، یعنی میدان برق و در کنار مغازه ها، ورودی را به ما نشان دادند که هیچ شباهتی به جایی که ما می خواستیم برویم نداشت! ما می خواستیم به مسجد برویم... در ذهنمان مسجدهای معمولی با گلدسته های سربه فلک کشیده و نقش های خاص کاشیکاری شده روی سردر ورودی اش تصور می شد ولی اینجا کل ورودی اش یک شیشه سکوریتی بود که شبیه به ورودی مکانهایی چون مغازه های خیلی شیک بود. بالای درب شیشه ای هم بزرگ نوشته شده بود «مسجد» و کوچک سمت راست آن نوشته شده بود «صنعتگران»! کفش هایمان را داخل کیسه هایی که درب ورودی گذاشته بودند قرار دادیم. مسجد دوقسمت داشت طبقه بالا و زیر زمین. قسمت اصلی مسجد طبقه بالای آن بود. از پله ها که بالا می رفتیم با صحنه دیگری روبه رو شدیم که بر تعجب ما افزود... دور تا دور مسجد و حتی در محراب قفسه های کتابخانه پر از کتاب قرار داشت. کتابهایی در همه زمینه ها به صورت دسته بندی شده. نزدیک تر که شدیم دیدیم در هر قفسه تابلوی کوچکی وجود دارد که روی تابلو نوشته شده است «کتاب های این قفسه به یادبود مرحوم ... وقف مسجد شده است». تا به حال چیزی که ما یاد داشتیم این بود که رسم است در مساجد پذیرایی یا نهایتا فرشی یا مهری یا از این جنس چیز ها وقف می کنند نه کتاب آن هم یک قفسه...! نکته دیگر این بود که ما به طبقه بالا که رفتیم متوجه شدیم که در این مسجد روی فرش ها را ملحفه های سفید رنگی به صورت سرتاسری گرفته اند که تعجب ما را بیش از پیش به خود جلب کرد. این صحنه ها مدام ذهن ما را با سوالاتی روبه رو می کرد که از ندانستن چرایی این صحنه ها خبر می داد.

از اینها که بگذریم شلوغی مسجد آن هم یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشا خیلی چشم نواز بود. جمعیتی که بیشترشان نوجوان وجوان بودند با تعداد زیادی روحانی که در میان آنها بود. وقتی که ما رسیدیم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودند. به لعن های زیارت عاشورا که رسیدند شروع کردند دسته جمعی صد لعن را تکرار کردند و بعد هم صد سلام! که در اثناء سلام ها حاج آقا صرافان امام جماعت مسجد ما را صدا کرد که به طبقه پایین برویم و با ایشان جلسه ای داشته باشیم. کیسه های کفشمان را دست گرفتیم و به طبقه پایین رفتیم. در طبقه پایین دیدیم که چند گروه نوجوانان دبستان و راهنمایی که در هر گروه یک یا دو سرگروه وجود داشت مشغول مباحثه و بحث بودند. هر سرگروه هم یک تابلو کوچکی در دست داشت که مطالبی را روی آن می نوشت. قبل از اینکه به جلسه برویم حس کنجکاوی ما بیشتر گل کرد که به وضوخانه و قسمت های دیگر مسجد هم سری بزنیم. در طبقه پایین سمت چپ تابلوی سرویس بهداشتی نصب شده بود به آنجا که رفتم با صحنه دیگری روبه رو شدم... وضوخانه تا درب دستشویی هایش موکت داشت! و بچه ها هم از این فضا استفاده می کردند و فوتبالی به راه انداخته بودند. و اینقدر تمیز بود که خیال می کردید تازه افتتاح شده است! تجدید وضویی انجام دادیم و به قسمت اصلی زیرزمین بازگشتیم. حاج آقا آمده بودند که ناگهان صدای اذان را شنیدیم با تعجب سوال کردیم که مگر نماز خوانده نشده است؟ پاسخ دادن که این نماز نوبت دوم است که خاص کسانی است که فرصت نکردند در اول وقت نمازشان را در مسجد بخوانند مثل بازاری های اطراف. جالب بود نماز نوبت دوم!

حلقه وار دور حاج آقای صرافان نشستیم و آماده شدیم که به سوالات ذهنمان که در این چند دقیقه بوجود آمده بود و سوالات دیگری که از قبل آماده کرده بودیم پاسخ دهند.. حاج آقا بسم الله را گفت و شروع کرد ...

.....

جایگاه مسجد محوری در اسلام

بدترین ظلم ها این است که مسجد سرجای خودش نباشد به این معنا که مسجد آن جایگاه و منزلت اصلی که می باید داشته باشد را خودش را نداشته باشد. اگر می خواهیم سایر ظلم ها و سایر حق کشی ها و سایر جابجایی های به ناحق جلویش گرفته بشود باید مسجد به جایگاه خودش برگردد. جایگاه مسجد در این دو آیه قرآن است که می فرماید:

1.       أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ(آل‌عمران/96): یعنی به معنی واقعی  باید انسانها مسجد را مأمن و خانه خودشان در همه امور بدانند. 

2.       فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا(توبه/108): مسجد پایگاه انسان‌سازی و پایگاه خودسازی به معنای جامعش است. مسجد پایگاه ذکر پروردگار و روشنگری است. فرمود: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ (بقره/114) قرار است که مسجد محل ذکر پروردگار به معنای کامل وجامع خودش باشد. به معنای روشنگری و پاسخگویی به شبهات و بصیرت‌افزایی و محیطی که اگر کسی نسبت به سخت‌ترین و خطرناک‌ترین نکته اعتقادی اشکال جدی داشته باشد، ابایی از بیان آن نداشته باشد و مطمئن باشد که برای شبهه او پاسخ معقول و منطقی پیدا می شود.          

دوستانی که در این مسجد هستند آرزویشان این است که به چنین اهدافی جامه عمل بپوشند و هر کسی هرگونه نکته ای که برای نزدیک‌تر شدن به آن اهداف پیشنهاد بکند به هر قیمت و هرجای مشروعی چنگ می زنیم برای این که این اهداف را عملی بکنیم.

مسجد صنعتگران

به لطف خدای متعال خود بنده که امام جماعت در این مسجد هستم، براساس نگاهی که قرآن به ما یاد می‌دهد،‌ خادم مسجد بودن و زیر پای نمازگزار را تمیز کردن را شغل اصلی و عبادت می دانم؛ بنابراین خادم مسجد نیز هستم. این عاملی شده است برای اینکه خدمت به مسجد در این مسجد یک فرهنگ و یک معروف ارزشمند بشود. جوانان و نوجوانان هر از چند گاهی جارو به دست  می گیرند و از اینکه اسکاج بدست بگیرند و بعضی جاها را،‌ دستشویی‌ها را، ‌حتی داخل سوراخ‌های دستشویی‌ها را تمیز کنند،‌ ابایی ندارند. شما اگر اینجا دستشویی بروید فکر می‌کنید که همین امروز افتتاح شده است در حالی که این وضوخانه بیش از یک سال است که مشغول به کار است از جهت پاکیزگی مکان ما مدیون این فضای فکری هستیم.

امام جماعت این مسجد رئیس پایگاه بسیج است. امام جماعت رئیس هیئت امناء مسجد است. همان که رهبر معظم انقلاب می فرمایند که مدیر طبیعی مسجد امام جماعت است. مدیر به معنای «سید القوم خادمه» نه اینکه رئیس باشد و فقط فرمان بدهد. و بعد بر این مبنا قسمت‌های دیگر مسجد تعریف می‌شود. یعنی هرکسی که می خواهد  وارد مسجد شود و در این جا کار بکند، متوجه می شود که این یک روال طبیعی است بنابراین قبول می‌کند. چه کسی بدش می آید از این که کسی به او خدمت بکند؟ مردم وقتی وارد این مسجد می شوند احساس نمی کنند که وارد خانه ای غیر از خانه خودشان شده اند. این درون مسجد براساس این مدیریتی که تعریف شد اجازه داده نمی شود که جز فضای ذکر و فضای روشنگری و فضای مورد علاقه همگان بویژه جوانان و نوجوانان، عملا کار دیگری دراین فضا صورت بگیرد. مثلا ما  در این مسجدمان اصلا تعزیه نداریم. یعنی کسی در این مسجد اصلا از تعزیه استقبال نمی کند و تا دور و بر را نگاه می‌کنند، ‌می‌روند. ما در این مسجد اصلا آبدارخانه نداریم، چون فکر می کنیم که مردم همچنان که شکمشان نیاز دارد و برای پاسخگویی به نیاز شکم باید بروند سرسفره غذا بنشینند، فکرشان هم نیاز دارد. چرا نگاه ما به مردم اینطور باشد که ما اگر در مسجد آبدارخانه نداشته باشیم چایی و شیر ندهیم اگر میوه ندهیم و اگر شکم مردم را آباد نکنیم مردم برای گوش کردن قال صادق و قال باقر و گوش کردن حرف های اولیای الهی نمی نشینند؟ یعنی می خواهیم بگوییم که مردم برای عقل خودشان ارزش قائل نیستند؟ چرا به عقل مردم توهین می کنید؟

طلبه ها و دوستانی که در این مسجد حضور پیدا می کنند،  همگی‌شان در این مسجد معمم شدند. اینجا تشریف آورده اند و حتی عده ای از اینها قبل از اینجا،‌ در جای دیگری طلبه بودند، آمدند اینجا و درخدمتشان با همدیگر کار می کردیم، بعد به مرور به این نتیجه رسیدند که داشتن این لباس در کار تربیتی 30 یا 40 درصد و شاید هم بیشتر استفاده از ظرفیت های تاثیرگذار هست. بنابراین طلبه بودند و ملبس شدند. سپس این طلبه ها به نحوی خاص با برقراری ارتباط با آموزش و پرورش نوجوانان را با مسجد آشنا می کردند. دوستانمان در آموزشگاه های اطراف به عنوان امام جماعت ورود پیدا کردند و از این مسیر چهره های نخبه های فکری و مذهبی را کشف و شناسایی می کردند و به مسجد دعوت می کردند. در اولین حرکت محصولش بعد از یک یا دو سال تقریبا قریب به 15 نفر شدند که اینها همگی خودشان طلبه شدند و معمم بعد همان کاری که دفعه قبل انجام شد این دفعه با یک گروه 15 یا 20 نفره انجام شد و نتیجه اش این شد که الان بیش از صد نفر در گروه های گوناگون در مسجد به صورت منظم و حساب شده رفت و آمد دارند، یعنی هر چند نفر با یک مربی و این مربی تمام امور آنها را تحت نظر دارد و با پدر و مادرشان ارتباط دارد، ‌امور تحصیل و تهذیب و تفریح آنها را تحت نظر دارد. و باز همین جریان قرار هست که در چند هفته آینده با یک مجموعه قریب به دویست نفر از گروه هایی که آماده هستند که مربی باشند با یک مدرسه ای که آنها هم علاقه مند هستند که این کار آنجا انجام شود، ‌دویست نفر از هفتصد دانش آموز آن مدرسه که خود این هفتصدتا از فیلتر های مختلفی رد شده بودند از این هفتصد تا دویست نفر را توانستیم جذب بکنیم. و همین طور این روال ادامه پیدا می کند. و بسیاری از دوستانی که در این مسجد آمده اند، ‌شش ماه ، یک سال یا بیشتر و کمتر، کار را از نزدیک دیده اند و آموزش دیده اند و در کلاس ها شرکت کرده اند و کمی کارگاهی خودشان کار کرده اند، الان در مکان ها و مساجد دیگر در این شهر فعال هستند.

هزینه ها

 یک تشکیلات خیلی ساده ای هم هست. هیچ گونه هزینه ای هم برای هیچ مرکز دولتی و غیر دولتی هم ندارد. اگر چنانچه در برنامه هایی که دوستان ما دارند، ‌هزینه خاصی هم داشته باشد مثل استخری یا اردویی یا چیزی خود بچه ها هزینشان را پرداخت می کنند که البته هزینه ناچیزی هم هست و به پای هزینه هایی که خانواده ها برای بچه هایشان در جاهای دیگر می کنند نمی رسد در آن مقایسه هزینه ما خیلی ناچیز است. هیچگونه درآمدی این مسجد ما ندارد و سعی کردیم که این مسجد اصلا درآمد نداشته باشد. حتی زیرزمین مسجد قبلا در اختیار یک تولیدی شیرینی بود که به نظرمان رسید که نیت واقف اینطور بیشتر تامین می شود که اینجا هم بشود محل استفاده نماز و مسائل جانب نماز و بهتر همین است که مسجد  هیچگونه مستقلاتی نداشته باشد تا هیچ شک وشبهه ای از هیچ ناحیه ای به سمت مدیران مسجد نشود. هرکس هم که می خواهد برای رضای خدا قدم بردارد بیاید جلو و هیچ وقت بابت مخارج روزمره مسجد مثل آب یا برق و گاز اصلا نمانده ایم. و از خیلی از این مباحث جلو هستیم و حتی بابت بعضی تغییر و تحولاتی که مسجد باید این گونه باشد مثل شیشه سکوریت یا پله هایی که پایین می آید یا مثل فضای ورودی و وضوخانه و اینها که قریب به هشتاد میلیون تومان در مجموع یا در طی چند مرحله هزینه داشت، بابت این قضیه ما به زحمت نیفتادیم. یعنی وقتی که مردم کار دیدند، اعتماد کردند. خدا رحمت کند امام خمینی را که مردم را خوب شناخت و روی خوب جایی امام انگشت گذاشت مردم مردم مردم. چقدر ضرر می کنند آن حرکت های فرهنگی که خودشان را به بودجه های دولتی وابسته می کنند. دولت خوب وظیفه خودش را انجام می دهد که فکر می کند باید کمک کند به مجموعه های فرهنگی و غیره اما وابستگی حرکت های فرهنگی به بودجه های دولتی یک فاجعه است. این معنی اش این است که اینها نتوانند درست فکر کنند، نتوانند درست نقد کنند. الان ما در این مسجد خیلی از مراکز مهم این شهر که با جوانان و نوجوانان سروکار دارند، ما را رد می کنند و می گویند این مسجد ضد انقلاب ها و مسجد ضد ولایت فقیه است. همه این حرف ها اینجا هست. چرا؟  چون ما هیچ نیازی به بودجه های هیچ کس نداریم. مثلا بنده خودم به عنوان یک مسئول پایگاه بسیج وقتی که دو بار به جلسه فرمانده رفتم و دیدم که چیزی از داخل این جلسه در نمی آید دیگر به جلسات نرفتم. جلسه فایده اش چیست؟ اگر صرفا قرار است که جلسه برگزار کنیم من می گویم نه انگیزه ای برای آمدن نداریم. گاهی دوستانمان در بعضی از مساجد مثلا امام جماعت می شوند همین که دست اندر کاران مساجد در مشهد متوجه می شوند که یکی از این مسجد در آنجا امام جماعت شده است،‌ مشکلاتی برایش ایجاد می شود. یا از حوزه علمیه گاهی دوستانی که در حوزه علمیه هستند و می فهمند که بچه های مسجد صنعتگران آمده اند در مدرسه اینها یک نمره منفی خیلی بزرگ می خوردند اگر از فیلتر ها رد شده باشند که هیچ، ولی اگر رد نشده باشند آنها را راه نمی دهند مگر اینکه اینها مخفیانه رد شده باشند و از دست آنها در رفته باشند. سرّ این هم همین است که ما هیچ وقت دستمان را جلو آنها دراز نکرده ایم که بیایید فلان جا به ما کمک کنید بلکه ما رفته ایم و گفته ایم فلان جا ما حاضریم کمک کنیم و هرجا و در هر زمینه ای مثل زمینه های تبلیغی، ‌زمینه های نوجوانان و جوانان و حوزوی ما حاضریم به آنها کمک بکنیم. اگر چنانچه ما خواستیم به بودجه های دولتی وابسته باشیم نمی توانیم آزاد فکر کنیم و نقد کنیم مدام می ترسیم که گوشه ای را قطع کنند و کار روی زمین بماند. بودجه ای هم کارهای فرهنگی نیاز ندارد مگر ما قرار نیست که بندگی خدا را بکنیم خوب ما هم داریم بندگی خدا را می کنیم گاهی سؤال می کنند که پس زندگی چطور تامین می شود؟ می گوییم که مگر خدا قرار نیست که روزی را بدهد خدا دشمنان خودش را هم روزی می دهد حالا آن کسانی که آمده اند در مسجد و جوانی،‌ وقتشان را ، عمرشان را ، آبرو و اعتبارشان را اینجا گذاشته اند روزی نمی دهد؟ حالا چطوری؟ می فرماید من حیث لایحتسب. تو محاسبه ها نمی گنجد. حالا از این نمونه که من حیث لایحتسب است نمونه های زیادی وجود دارد؛ چون طلبه ها در مسجد ازدواج می کنند،‌خانه دار می شوند و ‌زندگیشان آبرومندانه می چرخد بدون اینکه شهریه ای بگیرند؛ البته گاها در طلبه های ما هستند کسانیکه که از مدارس علمیه شهریه هم بگیرند ولی در جمع طلبه ها تعدادی را داریم که اینها طلبه رسمی حوزه هم نیستند و رفته اند و سربازی شان را هم شرکت کرده اند و در جاهای مختلف به عنوان سرباز معمولی خدمت کرده اند از حوزه هم شهریه نمی گیرند و خیلی آزاد کار می کنند و خیلی جاهای مختلف هم مشتاق اینها هستند و کشته و مرده رهبر هم هستند. آزاد هم هستند که هرجایی لازم باشد حرف خودشان را بزنند. هیچ احد الناسی را هم چه نماینده ولی فقیه و امام جمعه و چه تولیت آستان قدس و غیره را از نقد خودشان استثناء نمی کنند. با همه احترامی که ما به این بزرگان می گذاریم هیچ کس را ما استثنا نمی کنیم. چه اگر لازم باشد پشت تریبون عمومی مسجد و اگر هم لازم باشد خصوصی در جمع های خودمان مواردی که شرعا نقد کردنشان جایز است مطرح می کنیم و ما هیچ ابایی از این قضیه نداریم. مثلا یکی از مشکلاتی که ما در مسجدمان گاهی داشتیم،‌این بود که یکی از دوستانمان که گاهی اینجا بود، اینها خطبه های امام جمعه مشهد را نقد می کردند و جالب است که از مدافعین مهم این مسجد خود امام جمعه هستند. این روحیه خیلی روحیه فوق العاده ای است که از مسجدی که بیش از همه نقادی روی مطالب امام جمعه و کسانی که مدیریت مذهبی شهر را دارند،‌ مدافعین اصلی خود این مسجد، ‌خود این آقایان هستند. حالا برخی نفرات که سطحشان از این افراد پایین تر هستند تاب انتقاد ندارند و اتهام ضد ولایت فقیه بودن می زنند.

نکته مهم این است که این مکان مسجد است و این مسجد بودن خیلی مهم است. 50 یا 60 درصد اگر نگوییم بیشتر ما از ظرفیت مسجد برای اثرگذاری استفاده می کنیم. 20 یا 30 درصد مختص کتاب و کلاس و مدیریت و اینهاست. مسجد خیلی نکته مهمی است با استناد به این آیه قران که می فرماید: فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا(توبه/108) و کسانی که از این ظرفیت غافلند به نظر من حداقل 50 یا 60 درصد فرصت هایشان را از دست می دهند؛ کار می کنند ولی در غیر مسجد مثلا در حسینیه کار می کنند. در یک فضای دیگری مثلا پایگاه فرهنگی فلان کار می کنند. مسجد، جایی که عموم مردم در آنجا رفت و آمد می کنند جایی که به معنی واقعی مسجد است و مسجد هم که می گوییم آن شکل واقعی مسجد.

ما ادعایمان این است که در این مسجد به شکل واقعی مسجد داریم نزدیک می شویم. مثلا از کارهایی که ما فکر می کردیم در مسجد شدن مسجد نکته مهمی است این است که : تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً (فتح/29) مسجد باید یک جوری باشد که وقتی از بیرون در می شود ببیند مردم را در حالت سجود و رکوع. مسجد نباید یک مکانی باشد که انگار یک عده ای می خواهند کار قاچاق کنند یک دیوار قطور با پرده های محکم. طرف باید پرده ها را کنار بزند که ببیند که داخل چه خبر است. نه این طور نیست. سکوریت شدن ورودی این مسجد که خیلی ها مسخره می کنند مثلا گاهی می گویند که اینجا مگر پاساژ است؟ قیافه اش چرا این طوری است و فلان؟ ما فکر می کنیم که از چیز هایی که فرهنگ عبادت و نماز در جامعه به شدت می تواند ترویج بکند این است که مساجد ما این دیوار های قطور را از مقابل خودشان بردارند و کاری بکنند که از بیرون درون مسجد کاملا دیده بشود. تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً (فتح/29) وقتی خداوند به پیروان رسول مکرم اسلام می فرماید که می بینی آنها را در حال رکوع و سجده. نمی گوید که رکوع هم می کنند بلکه می گوید می بینی!  این رویت یک حرفی است. باید در مراء و منظر باشد. خیلی جوانها و نوجوانهای زیادی در این مسجد آمده اند و در زندگی شان تحولات ایجاد شده است. داشتند می رفتند از جلو مسجد رد شده اند و گفته اند که چرا این جا این طوری است؟ کم کم داخل آمده اند و نشسته اند و شروع کرده اند. نمونه هایش را زیاد شما می توانید اینجا ببینید که حتی خودمان هم گاهی از اوقات می بینیم تعجب می کنم. مثلا طرف مانده بود، ابن سبیل بود. می گوید مثلا هستند افرادی که مراجعه می کنند و می گویند که ما در راه مانده ایم. طرف مراجعه کرده بود یکی از رفقا گفته بود تو خیلی به درد طلبگی می خوری کجا می خواهی بروی؟ شب را ماند. شب اول شب دوم شب سوم و... کم کم درس و بحث و اینها کم کم داماد و اینها ... و الان ایشان معمم است و در یکی از مدارس مشغول کارهای تربیتی است و خیلی هم آدم موفقی است. همینجا هم ازدواج کرده است.

 

سوال: طلبه هایی که اینجا دارند کار می کنند و در مدارس هم هستند محور کارشان اینجاست یا جای دیگر؟

اینجا محور کارشان است و مدارس میدان جذبشان است. یعنی آنجا همین که به عنوان امام جماعت هستند به دنبال چهره ها و نیروهای مناسب می گردند با هماهنگی مدیر مدرسه، مربیان تربیتی مدرسه و ... که در این زمینه ها معمولا همکاری با طلبه ها دارند، بچه های مناسب را شناسایی می کنند و بعد اینها را با اولیایشان به مسجد دعوت می کنند. یک روز با اولیایشان به مسجد می آیند و توضیح می دهیم برایشان که برنامه چندین ساله ما برای بچه ها این طوری است. قرار نیست که بچه فقط یک ماه و دوماه یا یکسال و دوسال اینجا رفت و آمد بکند. چندین ساله تا بعد از ازدواج و حتی بعد از اشتغال قرار است اینجا باشد. آیا طرف ازدواج کرد تمام می شود؟ خیر بلکه باید شغلی هم متناسب با آن تفکر مسجدی پیدا بشود.

 

سوال: این فکر چه مقدار در مساجد دیگر تسری پیدا کرده است؟ به این معنا که چقدر مسجد دیگر شبیه به مسجد صنعتگران ایجاد شده است؟ این تفکر و گفتمان چقدر پخش شده است؟

گفتمانش در شهر خیلی موج دارد و مطالبه اش از ائمه جماعت ها و هیئت امنای مساجد وجود دارد. منتهی نکته این است که جو موجود در مدیریت مساجد جو رکود است. جو اینکه برای چه من امام جماعت باید صبح به مسجد بروم؟ به من که فقط بابت ظهر و شب پول می دهند چرا صبح باید بروم؟ مگر من خل هستم که صبح به مسجد بروم؟! این حرف اصلی دل یک امام جماعت است. اما حرف ظاهری اش چیست؟ نه آقا مردم صبح ها نماز نمی آیند. چه کسی حال دارد که صبح نماز بیاید! در حالی که بنده معتقدم که اصل نماز، نماز صبح است. گرچه 15 یا 20 نفر بیشتر نمی آیند اما آن نماز اصلی است. یعنی اگر به من بگویند که بین نماز صبح و ظهر و شب انتخاب کنم من نماز صبح را انتخاب می کنم. به خاطر دو رکعت بودنش نیست بلکه به خاطر فضای صبح است که یک فضای فوق العاده ای است. قران می گوید: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً (اسراء/78) می گوید که ما اگر              صد درجه ما تاکید بر نماز در دین داشته باشیم، 90 درجه از آن دو رکعت نماز صبح است. ده درجه به آن 15رکعت ما بقی اختصاص دارد. اگر ما بر اساس الگوها و پیام های قرآنی در کارهایمان حرکت بکنیم، باید این طوری عمل بکنیم. باید نماز صبح راه بیفتد. خوب حالا 20 نفر بیاند چه می شود؟ همان بیست نفر نماز صبح است که خیلی مهم هستند که حاضر شده است این وقت صبح در این هوای سرد از خانه اش زیر لاهاف گرم بیرون بیاید و خودش را در مسجد برساند و بنشیند اینجا ضمن اینکه با آن ده پانزده نفر صبح می شود یک ساعت حرف زد. در بقیه اوقات مدام دغدغه این است که می خواهم به محل کارم بروم ولی در نماز صبح این گونه نیست. قشنگ دور هم دیگر می نشینیم و به بحث معارف و مطالب گوناگون می پردازیم. خیلی برای خود من برنامه نماز صبح مفید است.

وقتی می گویم که جو این گونه است یعنی چه؟ به این معناست که شما اگر در مشهد هزار مسجد را نگاه بکنید بروید و سوال بکنید که چند جا در مشهد صبح ها نماز صبح برقرار می شود؟ یک فاجعه است. وقتی من آخوند حاضر نمی شوم صبح از داخل خانه ام بیرون بزنم دیگر از آن عضو هیئت امناء و از آن خادم و از آن مردم چه توقعی می توان داشت؟ اِمام جماعت باید اَمام جماعت باشد. وقتی طرف فقط اسمش شده است امام جماعت ولی در کارهای سخت جلو نیستند که ظاهرا کمی خسته کننده است و نیاز به انرژی بیشتری دارد، دیگر توقع از دیگری نمی رود که این کار را بکند. اما جالب است که جو بسیاری از مساجد، جو نوجوان و جوانی شده است که مطالبه می کنند از امام جماعت خودشان و یک تنش دائم برقرار است که فلان مسجد از بیست و چهار ساعت مثلا سه ساعت بیشتر باز نیست؟ سوال می کنند. وقتی که به این مسجد می آیند و می بینینند که این مسجد از چهار صبح و قبل اذان صبح تا ساعت هشت شب یکسره باز است. آنها نمی توانند چنین جواب دهند که اگر مسجد ما یکسره باز باشد خادم نداریم که تمیز کنند، چون این طوری می توانند مچشان را بگیرند. یک طور دیگری مجبور هستند که جواب دهند.

الا ای حال از قبل اذان صبح تا ساعت 8 شب که قریب به 16ساعت می شود این مسجد باز است. این 16 ساعت دائم رفت و آمد و رفت و آمد است این را چطور می خواهند جمع کنند. مخصوصا اگر یک چنین طوری هم باشد که هر کسی به صورتی  خودش بیاید و شروع کند هر کتابی که می خواهد را یادداشت کند و بیرون ببرد و به کسی هم نگوید که ما چه چیزی برداشتیم و چه چیزی بردیم؟ هر چیزی را که می خواهد بیاورد و هرچه را که می خواهد ببرد. باید یک تیم قوی داشته باشند که دائم اینها را نظم بدهند. ولی خوب در مسجد های دیگر همچنین زمینه این نیست. چرا که براساس پول آنها فکر می کنند که امام جماعت باید چقدر پول بگیرد؟ خادم باید چقدر پول بگیرد؟ اگر یک ساعت زودتر بخواهیم در را باز کند باید یک ساعت بیشتر به او پول بدهیم. مسجد در آمد ندارد. در آمد های مسجد را چطور می خواهیم تقسیم بکنیم؟ این به چنین قضایایی بر می گردد. گاهی وقت ها شهرداری و دیگران به مساجد کمک هایی می کنند که مثلا شما بیایید مثلا وضوخانه تان را بگذارید چهارساعت بیشتر باز باشد ما هر ماهی به شما فلان مبلغ پول می دهیم. این همان آفت هایی است که دامن گیر مساجد می شود که به خاطر این که یک مشکلشان حل شود صد مشکل دیگری برایشان به این ترتیب بوجود می آورند.

الان الحمد لله  در خیلی از مساجد این طوری شده است که مطالبه هایی از  گردانندگان مساجد می کنند. و بعضی از مساجد به این کار آمده اند.  ما وابسته به فلان اداره و فلان حرکت و فلان گروه نیستیم ما وابسته به مردمی هستیم که همه جا هستند. ما برای مردم کارمان را توضیح می دهیم و مردم وارد عمل می شوند. این مردمی که گاهی خیر و خیراتشان به چندین میلیارد تومان می رسد اگر ما یک هزارم این خیرات مردم را فرهنگ سازی کنیم که به جای اینکه می خواهید حلوا و شله درست کنید بگذار بقیه شله درست کنند تو بیا کتاب بده. ما همین قضیه را تقریبا شش سال قبل که شروع کردیم گفتیم که آقا شما به جای اینکه می خواهید خرما دم در بگذارید مثلا فلان مبلغ، بیا و یک کتاب در زمینه ای که علاقه داری بخر و در مسجد بگذار که یک جوان این کتاب را بخواند و این بشود فکر و بعد این فکر باز به آن فکر و فکر دیگری و تا به قیامت این فکر می ماند. بعد هم به نام یکی از درگذشتگانت آن کتابی را که خودت می خواهی در پشت کتاب ثبت کن و اگر به اندازه یک طبقه بود ما یک تابلو کوچک هم کنار طبقه می گذاریم. خوب کار رسید به جایی که الان ما ورودی کتابمان از خروجی کتابمان بیشتر است. یعنی مردم بدون این که به ما بگویند مثلا می بینید که یک صندوق کتاب آورده است و گوشه مسجد گذاشته است و اصلا نمی گوید که من چه کسی هستم؟ بعد نگاه می کنیم و می بینیم که اکثر کتاب ها هم کتاب های مفیدی هستند. چون در خانه اش می نشیند و نگاه می کند که در خانه شان کلی کتاب، بدون استفاده دارد. بدون استفاده ای که مفید است و به درد مردم می خورد، کتابم را به مسجد می دهم. وقتی این کتاب ها در اختیار ما گذاشته شد کتابخانه درست می شود. علت اینکه کتاب خوانی در جاهای دیگر نیست، این است که کتابخانه ها در محاصره است. ساعت چند مراجعه فرمایید فلان شرایط را داشته باشید حتما فلان کتاب را بیرون نبرید. اینها کتابهای مرجع است مبادا بیرون ببرید. از راه دور زائر و غیر زائر اینجا بیاید. البته این حرکت ما ریزش هم دارد مثلا یک عده ای می آیند و کتاب دزدی می کنند و ما هم مراقبیم که این کار نیفتد ولی خوب دیگر ناگزیر است و ما که نمی توانیم که دم در بایستیم و پلیس بگذاریم. ما پیش بینیمان این است که در هر ماه 200 یا 300 هزار تومان کتاب ریزش داریم لکن ای می ارزد که ما این کار را بکنیم. چرا؟ برای اینکه اگر ما بخواهیم اینجا کسانی را مسئول قرار دهیم و به آنها حقوق هم بدهیم که مراقب کتاب باشند با اینکه نمی توانند صد در صد مراقب باشند در دوشیفت باید حداقل ما کسانی را داشته باشیم و اگر به هر کدامشان حداقل 300 هزار تومان هم بدهیم می شود ماهی 600 هزار تومان که ما با ریزش کتاب هایمان ماهی 300هزارتومان هزینه می کنیم. این می شود نصف آن، ضمن اینکه اعتماد عمومی را هم جلب می کنیم.

 

سوال: تا به اینجای کار بیشتر صحبت پیرامون مباحث و جو فرهنگی مسجد بود از اینجا می خواهم بحث را بیشتر حول مباحث تشکیلاتی موجود در این مسجد ببرم. اگر صلاح می دانید در مورد چارچوب تشکیلاتی مسجد بیشتر صحبت کنید. مثلا تدارکات دارد، واحد فرهنگی دارد و...؟

به نظر ما اصلا نیازی به این نقش ها نیست. البته در قسمت مربوط به نوجوانان کاملا تشکیلات حساب شده ای را بوجود آورده ایم و پدر و مادر ها و ارتباط با آنها همگی طبق نظم خاصی است. اما گردش کار مسجد یک گردش طبیعی است. مثلا ما الان حدود ده نفر طلبه داریم که  در مسجد مشغول هستند و مشغول خواندن دروس طلبگی هستند. درس طلبگی هم چه در مورد خواهران و چه در مورد برادران مستقیم ورود به قرآن و نهج البلاغه و صحیفه است. ما براساس قرآن صرف و نحو را کار می کنیم. بلاغت را با نهج البلاغه کار می کنیم. منطق را با قرآن، نهج البلاغه و صحیفه کار می کنیم. الان در بخش بانوان قریب به 25 نفر طلبه هستند از مقاطع مختلف تحصیلی مثلا از مقطع لیسانس و بالاتر هستند تا مقطع دیپلم و شاید هم برخی کمتر از دیپلم. در بخش آقایان هم قریب به 10 نفر یا بیشتر به همین شکل وجود دارند. بعد ما از این طلبه هایمان این را خواسته ایم که شما به ازای هر یک ساعتی که در مسجد هستید کارهای مسجد را انجام دهید، چه از نظم کتاب ها و چه کارهای دیگری که دور و بر هست. برایتان یک هزینه ای در نظر می گیریم، مثلا می گوییم که هر هفته به ما گزارش بدهید که مثلا ما در این ماه 30 ساعت کارهای گوناگون مسجد را هم انجام دادیم و من به شما یک پولی می دهم. این پول توسط مردم می رسد که می آیند و می گویند که این پول را بگیرید و برای مسجد هزینه کنید. بدون اینکه ما قبضی صادر بکنیم و بگوییم که آهای مردم بیایید و هر کسی قول بدهید که من طی یک سال آینده چقدر می توانم به مسجد کمک کنم! این حرف ها نیست. به میزانی که مسجد پول نیاز دارد به لطف خدای متعال پول می رسد. مردم وقتی که می آیند و کارها را می بینند به ذهنشان خطور می کند که عجب این مسجد این طوری است و از کجا خرجش تامین می شود؟ مردم عقل اقتصادی دارند و حساب و کتاب می کنند. می گویند که این مسجد قاعده اش این است که در هر شبانه روز باید 30 یا 40 هزارتومان هزینه اش باشد. این را چطوری تامین می کنند؟ بعد از چند نفر سوال می کند و جواب می دهند که اینجا مستقلاتی برای منبع درامدی ندارد. بعد می آید و می گوید که مثلا این مبلغ ده هزار تومان یا بیست هزار تومان کمتر بیشتر را صرف امور مسجد بکنید. ضمن اینکه نیاز به این حرف ها به لطف خداوند متعال نیست. یعنی از یک راه های خیلی عزت منشانه تر این طور هزینه های جاری مسجد تامین می شود. اینها کارهای مسجد را دارند انجام می دهند و درس خودشان را هم در مسجد می خوانند.

طلبه های اینجا یک مجموعه مختص فقط در خود مسجد درس می خوانند آنهایی که زیر پوشش حوزه علیمه نیستند و بعضی از دوستان ما هم با اساتیدی که طلبه رسمی حوزه علمیه هستند درسهای رسمی حوزه علمیه را دارند و البته همان ها هم بخش عمده وقتشان را برای مباحثه و مطالعه  و تحقیق در مسجد می گذرانند.

شما نگاه کنید که وقتی در قالب حوزه علمیه رسمی آمد یعنی اینکه ما از شما امتیازاتی می خواهیم مثل معافیت سربازی، شهریه، بیمه و... در صورتی که ما هیچ کدام از اینها را نمی خواهیم نه سربازی نه بیمه و نه شهریه. و اما درس های سطح بالای حوزه در مقطع لمعه و مکاسب و... اینها دیگر درس هایی نیست که الزاما در چهارچوب باشند و طرف می تواند برود و آزمون بدهد به صورت آزاد و استادهای قوی هستند که آزاد درس می دهند و طلبه ها می توانند آزاد بروند و از این درس ها استفاده بکنند بدون اینکه قبلا اینها ملزم باشند در چهارچوب طلاب رسمی حوزه باشند. هر کس می خواهد ادامه بدهد این دروس را در هم مشهد و هم قم و هم جاهای دیگر راه برایش باز است. و حوزه علمیه در این قسمت ظاهرا محدودیتی برای اینکه طرف حتما طلبه رسمی باشد ندارند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۷
پایگاه مضمار

نظرات  (۸)

۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۳ رضا بنی‌اسد
سلام علیکم
طاعات و عبادات قبول درگاه حق
عید سعید فطر مبارک
موفق باشید
۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۴ امیر یوسفی مقدم
بسم الله..
و سلام..
دلتنگت شده بودم که اومدی...
اما حیف بازم از کمبود منابع اطلاع رسانی محلتون و دور بودنتون از اخبار روز و البته سال و حتی قرن متاسف شدم....
راستی این مسجد رو با دفتر اعزامی ها رفتیم سال 88 یا 89 دیدیم.
یه خاطره خیلی خوب دارم از اونجا..
واقعا تبریک باید گفت به کادر و مسئولان اونجا...
خدا کمکشون کنه.
التماس دعا.
یا علی
۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۴ امیر یوسفی مقدم
بسم الله..
و سلام..
دلتنگت شده بودم که اومدی...
اما حیف بازم از کمبود منابع اطلاع رسانی محلتون و دور بودنتون از اخبار روز و البته سال و حتی قرن متاسف شدم....
راستی این مسجد رو با دفتر اعزامی ها رفتیم سال 88 یا 89 دیدیم.
یه خاطره خیلی خوب دارم از اونجا..
واقعا تبریک باید گفت به کادر و مسئولان اونجا...
خدا کمکشون کنه.
التماس دعا.
یا علی
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۸ عباس گودرزی
سلام علیکم
برادر مطلب بسیار طولانی بود و وقت نبود که بخونم .
مطمئنا مثل اکثر مخاطبان
انشالله که مطالب بعدی مختصر و مفید باشد.
.......................................................................
کم گوی و گزیده گوی.....
باسلام و احترام
بسیار عالی بود طولانی بود ولی خسته کننده نبود البته اگر دسته بندی بهتری شده بود بهتر بود انشالله مشهد مشرف شدم سری به این مسجد میزنم.
یاعلی
سلام..
چرا دانشگاه امام صادق مرکز ثقل تفکر انقلابی و جهادی نیست؟

تحلیلی از میلاد ذوالفقاری بر دانشگاه امام صادق(ع)



 

با سلام

به وبلاگ حقیر سر بزنید و 2 نامه را که نوشته ایم در صورت امکان امضاء کرده و به دیگر دوستان فضای مجازی نیز اطلاع دهید که امضاء کنند. نامه اول خطاب به دکتر احمدی نژاد و تقدیر از زحمات 8 ساله ایشان می باشد. نامه دوم خطاب به رییس قوه قضائیه در راستای محاکمه فتنه گران دروغگوی سال88 و دشمنان رای ملت می باشد که متاسفانه 4 سال است به دلایل نامشخص به تاخیر افتاده است. منتظر حضور و همکاری شما 

حاجی خیلی طولانی بود لطفا مختصر کنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی