بچه های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان گیلان طرحی تحت عنوان "طرح تربیت مدیران" در مشهد تابستان امسال برگزار کردند که از اساتید به نامی چون دکتر رهدار ، حجت السلام براتی ، دکتر سمیع الحق از بنگلادش، عسگر جعفروف از روسیه ، دکتر تلوری ، حجت السلام پناهیان، حجت اسلام قاسمی ،استاد رحیم پور ازغذی و دکتر نامدار و... استفاده کرده اند.
همچنین دوره تربیت مدیران تشکیلاتی چابکسر نیز که سال پیش توسط این جبهه برگزار گردید به صورت چند بروشور آماذه شده است که به نظرم قابل استفاده هستند. از طریق لینک های زیر می توانید این جزوات را دانلود کنید. پیشنهاد کلی من هم این است که در مجموع علاقه مندان به فعالیت های تشکیلاتی یک سر به سایت این دوستان بزنند چیزهای خوبی نصیبشان خواهد شد.
دانلود جزوه دنیای امروز،دنیایی تشکیلاتی، امام موسی صدر
دانلود جزوه تبیین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، دکتر کوشکی
عصر ما، عصر سازمانهای بزرگ و پیچیده است و مدیر امروز باید از چگونگی سازماندهی و نحوه ایجاد این سازمانها و اصلاح و تغییر آنها آگاه باشد. برای نیل به هدفها، سازماندهی، گامی ضروری است و به کمک این فعالیت است که هدف کلی و مأموریت اصلی سازمان، در قالب هدفهای جزئیتر شده، وظایف واحدها، شکسته و تحقق آن میسر میشود.
در سازماندهی، وظایف و اختیارات و مسئولیتهای واحدها و پستها مشخص و نحوه هماهنگی و ارتباط بین آنها معین میشود. سازماندهی، فعالیتی مستمر و مداوم است که مدیر همواره با آن روبرو است و منحصر به طراحی سازمان در ابتدای آن نمیشود.
تعریف سازماندهی
در دانش مدیریت فرآیند سازماندهی(Organizing)، تقسیم کار بین واحدها و مشاغل مشخص است؛ برای تحقق هدف معین و ایجاد هماهنگی لازم برای اطمینان از اینکه این واحدها و مشاغل، متناسب با هم عمل خواهند کرد؟
نتیجه سازماندهی، ایجاد ساختار است و ساختار، روابطی منظم و منطقی که لازمه عملیات اعضای سازمان است، به وجود میآورد.
یک سؤال با پاسخی بدیهی!!
زنجیر
چیست؟ آیا چیزی جز اتصال تعدادی حلقه به همدیگر است؟ پس ارتباط و اتصال بین این
حلقه ها خودش نوعی هنر است که تحت عنوانی مستقل به نام «زنجیر» خود را نمایان می
کند. به نظر می رسد کار تشکیلاتی را می توان به مثابه استعاره ی زنجیر دانست.
مسئولیت پذیری هر نفر در تشکیلاتی در حکم حلقه های مستقلی است که با ارتباط با
سایر افراد در یک فعالیت تشکیلاتی حکم زنجیر را پیدا می کنند. ساده تر اینکه هر
چند من نوعی بتوانم کارم را به تنهایی و صحیح انجام دهم ولی مثالم شبیه یک حلقه
محکم تنهاست! ولی وقتی من بتوانم این مسئولیت پذیری خودم را با دیگران ارتباط
بدهم، کار تشکیلاتی معنا پیدا می کند. بر همین اساس می توان چنین نتیجه گرفت که در
کار تشکیلاتی هم فرد اصالت دارد و هم تشکیلات.
اما حالا حلقه مفقوده چیست؟ در کار تشکیلات الزاما هنر این نیست که دو تک حلقه را به هم متصل کنیم، گاهی اوقات هنر آدم تشکیلاتی این است که می تواند واسط بین ارتباط دو زنجیره بلند باشد. به عبارتی دو جزیره مجزای از هم را به هم متصل نماید. این یعنی جایگاهی به نام حلقه مفقوده.
از قدیم الایام در محله های مختلف مرسوم است که می گویند ما مردمی غریبه نوازیم! به تعبیر دیگر اگر فردی از داخل خودمان رشد کند را چندان تحویل نمی گیریم ولی وقتی از بیرون کسی بیاید تحویل می گیریم. سوال اینجاست که آیا این ویژگی در ادبیات دینی قابل تحلیل است یا خیر؟ این ویژگی مربوط به فرهنگ ایرانی است یا در اسلام هم در رابطه با آن مطالبی بیان شده است؟ در مجموع آیا این غریبه نوزی تهدید است یا فرصت؟
بند شانزدهم از دعای دوم صحیفه سجادیه عبارت زیبا در این رابطه دارد که می فرماید: «وَ هَاجَرَ إِلَى بِلَادِ الْغُربَةِ ، وَ مَحَلِّ النَّأْیِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِینِکَ ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ الْکُفْرِ بِکَ»و از جایگاه اقامتش و قدمگاهش و زادگاهش و جاى انس گرفتنش، به شهرهاى غربت و محل دور هجرت نمود. بر این خواسته که دین تو را عزّت دهد و بر (ضد) کافرانِ به تو یارى طلبد. نکته تشکیلاتی در کلمه «غربت» است. وقتی من در فضایی غریب زندگی می کنم شاخک هایم حساس تر می شود. مثلا شما در شهر خودتان که هستید معمولا از کنار افراد که رد می شوید اگر آشنا نباشند، سلام نمی کنید؛ ولی وقتی در قالب یک اردوی جهادی به روستایی می روید، از کنار مردم که رد می شوید با رویی باز سلام می کنید و احوال پرسی گرمی می نمایید. یا وقتی در کشوری دیگر مسافرت می کنید و در اوج غربت یک هم زبان پیدا می کنید چطور تحویل می گیرید؟ پس غربت به طور خود کار ما را نسبت به آدم ها حساس می کند ویژگی مهمی که سکونت و عادت آن را از ما می گیرد.