پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

إنَّ الیومَ المضمار و غَداً السِّباق ؛ امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. (خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه)
پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۹ ب.ظ

یک داستان تکان دهنده - فضل خدا

{داستان زیر داستانی تکان دهنده و تلنگری مهم به کسی است که به خطا و توهم خیال کند مسیر درستی می رود. چون خیلی باهاش حال کردم گفتم برای دوستان بگذارم؛ برای همین تعجب نکنید اگر که داستان مدیریتی- تشکیلاتی نیست!!}

دو نفر که قبلا مسیحى بودند و بعد مسلمان شدند و در یکى از شهرهاى اسلامى بنام طلیطه ، ظاهرا از شهرهاى مراکش بوده توقف داشته اند سبب اسلامشانرا مى پرسند: که شما دو نفر نصرانى چطور شد مسلمان شدید و در تحصیل علوم دینى کوشا هستید گفتند: در چند سال قبل که در زندان اسیر بودیم یکنفر عراقى مسلمان همزندانى ما بود در همان محوطه ایکه ما بودیم روزها قرآن مى خواند ما که مسیحى بودیم نمى فهمیدیم کمى از لغتهاى عربى پیش همین مسلمان یاد گرفتیم کم کم معنى قرآن را که مى خواند مى فهمیدیم .

یک روز این قرآن را خواند وَاسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه آیه دیگرى خواند اَدْعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ مى گوید: کلام خداست . خدا هم مى فرماید: آى مسلمانان شما با خداى خودتان نزدیک هستید اِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَاِنّى قَریب (71) خدا نزدیک است اگر کارى دارى بگو یا اللّه به خودش بگو نمى خواهد بیائى در مسجد نمى خواهد بیائى دست بدامن عالم یا سیدى یا واسطه اى بشوى بندگان من هر کس ‍ مرا مى خواهد من نزدیکم خدا دور نیست فریاد هم نمى خواهد فقط آنچه مى خواهى با خداى خود عرضه بدار در دل تنها هم خدا مى داند، ولى چون خودش فرموده بگو دعا بزبان هم بشود بهتر است این دو سه آیه را که ما شنیدیم من برفیقم گفتم ببین پیغمبر اسلام چه ادعائى مى کند آخر چون مسیحیها باین مطالب عقیده ندارند. مسیحیها دینشان تشریفاتى است آنها مى گویند بشر با خدا راه ندارد مگر اینکه بیاید خدمت روحانیشان اگر گناهى کرده بخواهد آمرزیده شود چاره ندارد غیر از اینکه بیاید در کلیسا پیش همان کشیش و نماینده دینشان اقرار بکند و پول بدهد تا کشیش او را ببخشد در حالى که خود این کشیش با خدا راه ندارد دستگاه مفصلى هم دارند در تمام بلاد مسیحى یکى از رفقا مى گفت خودم بکلیساى پاریس براى تماشا رفتم کلیساى بزرگى است مى گفت : قسمت گناه بخشى تماشائى بود قسمت اولش افرادى بودند که گناه کرده بودند با خضوع و خشوعى در آن محوّطه مى نشستند قلم و کاغذ را مى گرفتند گناه خودشان را مى نوشتند. باین دستگاه مى برند آنوقت مى رفتند در محوّطه دیگر جواب مى گرفتند که باید فلان مبلغ پول براى این گناهیکه کردى بپردازى تا بخشیده شوى آنرا مى گرفت و بالا خره مبلغى پول مى داد و رسید مى گرفت و مى رفت . محوّطه آخرى که عفو گناه است آنجا رسیدى باو میدادند که بخشیده شدى و آمرزیده گردیدى !!

آن دو نفر مسیحى گفتند ما در اثر شنیدن این دو سه آیه قرآن که خدایتعالى توسط پیغمبر اسلام خبر مى دهد. خدا نزدیک است واسطه نمى خواهد دور نیست هر چه بخواهى از او بخواه خدا مى دهد اَسْتَجِبْ لَکُمْ اجابت مى کند. جواب مى دهد خیلى حیران شدیم آیا محمد (ص)راست مى گوید؟ کسى با خداى عالم راه دارد هر کس ‍ با خدا مى تواند راه پیدا کند بهمین حال حیرت و تعجب بودیم تا روزى عطش زیاد عارض ما گردید در محوطه زندان هم آب نبود و عطش هم فوق العاده ما را ناراحت کرده بود کسى هم نبود بداد ما برسد دادرسى نبود و مى خواستیم بمیریم من یادم افتاد بآیه قرآن گفتیم اى خداى بزرگ اگر این آیه وَاسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه مال تواست ، اگر محمد (ص)راست گفته اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ از تواست پروردگارا بداد ما برس ما از تشنگى هلاک مى شویم بلافاصله جلو چشم ما از دیوار مقابل آب جارى گردید از آب خوردیم سیراب گردیدیم و همان لحظه تصمیم گرفتیم مسلمان شویم پس از خلاصى از زندان اسلام را اختیار کردیم و حقانیت قرآن را یقین کردیم .
مسلمان کذائى که قرآن مى خواند و عربى یاد اینها داده بود دید که این دو تا مسیحى عطش داشتند از دیوار از جائیکه گمان نمى رفت آب جارى شد مسلمان نادان قرآن را زمین گذاشت و گفت معلوم مى شود حق با مسیحیها است که چنین معجزه اى پیدا شده نمى دانست از قرآن است بخیالش چون اینها مسیحى بوده اند و دعا کردند آب پیدا شده روى دست و پاى آنها افتاد که من هم مى خواهم هم دین شما بشوم .

اینها گفتند براى چه ؟ گفت من بچشم خودم دیدم که برایتان از دیوار آب جارى شد معلوم مى شود که دین شما برحق است گفتند: بیچاره ما به آیه قرآن متوسل شده ایم گفت من قبول ندارم مى خواهید مرا محروم کنید من باید مسیحى بشوم اجمالا مسیحى شد قرآن را کنار گذاشت با یک خیال و وهمى..

این دو نفر باز مى گویند خدایا بحق قرآن و بحرمت محمد (ص)ما را راهنمائى کن شب در خواب بآنان گفتند بسوریه مسافرت کنید آنجا با علماء اسلام تماسى مى گیرند، از خوبان روزگار مى شوند، بیک لحظه دو مسیحى مى شوند مسلمان اما مسلمان مى شود کافر آدم از آخرتش بى اطلاع است . اَللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ اُمُورِنا خَیْرَا خدایا عاقبت امر ما را بخیر گردان .

                                          تفسیر سوره حجرات ص 208به نقل از زبدةالقصص



نوشته شده توسط پایگاه مضمار
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

إنَّ الیومَ المضمار و غَداً السِّباق ؛ امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. (خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه)

پایگاه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی

پایگاه مضمار با هدف تولید دانش و گفتمان سازی تشکیلات اسلامی از طریق ترویج فرهنگ کار تشکیلاتی، الگوسازی، نقد و تحلیل و همچنین رصد و پایش مجموعه های موجود آغاز به کار کرده است.

نام مضمار برگرفته از کلامِ « الا و انّ الیوم مضمار و غداٌ السباق» آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگى، و فردا روز مسابقه است‏‏، امیرمؤمنان برای این پایگاه انتخاب شد، باشد که گامی تمرینی در جهت فتح سنگرهای کلیدی جهان برداشته و برای ظهور اقامه کننده عدل آماده تر شویم.

پیام های کوتاه
بایگانی

یک داستان تکان دهنده - فضل خدا

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۹ ب.ظ

{داستان زیر داستانی تکان دهنده و تلنگری مهم به کسی است که به خطا و توهم خیال کند مسیر درستی می رود. چون خیلی باهاش حال کردم گفتم برای دوستان بگذارم؛ برای همین تعجب نکنید اگر که داستان مدیریتی- تشکیلاتی نیست!!}

دو نفر که قبلا مسیحى بودند و بعد مسلمان شدند و در یکى از شهرهاى اسلامى بنام طلیطه ، ظاهرا از شهرهاى مراکش بوده توقف داشته اند سبب اسلامشانرا مى پرسند: که شما دو نفر نصرانى چطور شد مسلمان شدید و در تحصیل علوم دینى کوشا هستید گفتند: در چند سال قبل که در زندان اسیر بودیم یکنفر عراقى مسلمان همزندانى ما بود در همان محوطه ایکه ما بودیم روزها قرآن مى خواند ما که مسیحى بودیم نمى فهمیدیم کمى از لغتهاى عربى پیش همین مسلمان یاد گرفتیم کم کم معنى قرآن را که مى خواند مى فهمیدیم .

یک روز این قرآن را خواند وَاسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه آیه دیگرى خواند اَدْعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ مى گوید: کلام خداست . خدا هم مى فرماید: آى مسلمانان شما با خداى خودتان نزدیک هستید اِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَاِنّى قَریب (71) خدا نزدیک است اگر کارى دارى بگو یا اللّه به خودش بگو نمى خواهد بیائى در مسجد نمى خواهد بیائى دست بدامن عالم یا سیدى یا واسطه اى بشوى بندگان من هر کس ‍ مرا مى خواهد من نزدیکم خدا دور نیست فریاد هم نمى خواهد فقط آنچه مى خواهى با خداى خود عرضه بدار در دل تنها هم خدا مى داند، ولى چون خودش فرموده بگو دعا بزبان هم بشود بهتر است این دو سه آیه را که ما شنیدیم من برفیقم گفتم ببین پیغمبر اسلام چه ادعائى مى کند آخر چون مسیحیها باین مطالب عقیده ندارند. مسیحیها دینشان تشریفاتى است آنها مى گویند بشر با خدا راه ندارد مگر اینکه بیاید خدمت روحانیشان اگر گناهى کرده بخواهد آمرزیده شود چاره ندارد غیر از اینکه بیاید در کلیسا پیش همان کشیش و نماینده دینشان اقرار بکند و پول بدهد تا کشیش او را ببخشد در حالى که خود این کشیش با خدا راه ندارد دستگاه مفصلى هم دارند در تمام بلاد مسیحى یکى از رفقا مى گفت خودم بکلیساى پاریس براى تماشا رفتم کلیساى بزرگى است مى گفت : قسمت گناه بخشى تماشائى بود قسمت اولش افرادى بودند که گناه کرده بودند با خضوع و خشوعى در آن محوّطه مى نشستند قلم و کاغذ را مى گرفتند گناه خودشان را مى نوشتند. باین دستگاه مى برند آنوقت مى رفتند در محوّطه دیگر جواب مى گرفتند که باید فلان مبلغ پول براى این گناهیکه کردى بپردازى تا بخشیده شوى آنرا مى گرفت و بالا خره مبلغى پول مى داد و رسید مى گرفت و مى رفت . محوّطه آخرى که عفو گناه است آنجا رسیدى باو میدادند که بخشیده شدى و آمرزیده گردیدى !!

آن دو نفر مسیحى گفتند ما در اثر شنیدن این دو سه آیه قرآن که خدایتعالى توسط پیغمبر اسلام خبر مى دهد. خدا نزدیک است واسطه نمى خواهد دور نیست هر چه بخواهى از او بخواه خدا مى دهد اَسْتَجِبْ لَکُمْ اجابت مى کند. جواب مى دهد خیلى حیران شدیم آیا محمد (ص)راست مى گوید؟ کسى با خداى عالم راه دارد هر کس ‍ با خدا مى تواند راه پیدا کند بهمین حال حیرت و تعجب بودیم تا روزى عطش زیاد عارض ما گردید در محوطه زندان هم آب نبود و عطش هم فوق العاده ما را ناراحت کرده بود کسى هم نبود بداد ما برسد دادرسى نبود و مى خواستیم بمیریم من یادم افتاد بآیه قرآن گفتیم اى خداى بزرگ اگر این آیه وَاسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه مال تواست ، اگر محمد (ص)راست گفته اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ از تواست پروردگارا بداد ما برس ما از تشنگى هلاک مى شویم بلافاصله جلو چشم ما از دیوار مقابل آب جارى گردید از آب خوردیم سیراب گردیدیم و همان لحظه تصمیم گرفتیم مسلمان شویم پس از خلاصى از زندان اسلام را اختیار کردیم و حقانیت قرآن را یقین کردیم .
مسلمان کذائى که قرآن مى خواند و عربى یاد اینها داده بود دید که این دو تا مسیحى عطش داشتند از دیوار از جائیکه گمان نمى رفت آب جارى شد مسلمان نادان قرآن را زمین گذاشت و گفت معلوم مى شود حق با مسیحیها است که چنین معجزه اى پیدا شده نمى دانست از قرآن است بخیالش چون اینها مسیحى بوده اند و دعا کردند آب پیدا شده روى دست و پاى آنها افتاد که من هم مى خواهم هم دین شما بشوم .

اینها گفتند براى چه ؟ گفت من بچشم خودم دیدم که برایتان از دیوار آب جارى شد معلوم مى شود که دین شما برحق است گفتند: بیچاره ما به آیه قرآن متوسل شده ایم گفت من قبول ندارم مى خواهید مرا محروم کنید من باید مسیحى بشوم اجمالا مسیحى شد قرآن را کنار گذاشت با یک خیال و وهمى..

این دو نفر باز مى گویند خدایا بحق قرآن و بحرمت محمد (ص)ما را راهنمائى کن شب در خواب بآنان گفتند بسوریه مسافرت کنید آنجا با علماء اسلام تماسى مى گیرند، از خوبان روزگار مى شوند، بیک لحظه دو مسیحى مى شوند مسلمان اما مسلمان مى شود کافر آدم از آخرتش بى اطلاع است . اَللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ اُمُورِنا خَیْرَا خدایا عاقبت امر ما را بخیر گردان .

                                          تفسیر سوره حجرات ص 208به نقل از زبدةالقصص

نظرات  (۱)

۱۱ دی ۹۳ ، ۱۰:۱۵ کریم ابراهیمی
احسنت زیبا بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی