میدانید ملتها خصال ملى دارند.
بعضى از ملتها خصلتى دارند که خصلت عمومى است، بعضى از ملتها خصلتهاى دیگرى
دارند که حالا مربوط به تاریخ و جغرافیا و اقلیم است و به عوامل گوناگونى وابسته
است. ما این روحیهى شور و شوق را، میل به تحقیق را، کنجکاوى را، خسته نشدن و
پیگیرى کردن را باید در ملتمان به وجود بیاوریم. این روحیه، کم است؛ نیست.
کار
جمعى هم که گفتند، همین جور است؛ کار جمعى هم جزو خصال ملى ما نیست. شما به
ورزشهاى ما هم که نگاه کنید و مقایسه کنید با ورزشهائى که متعلق به اروپائىهاست،
مىبینید همین جور است. ورزش ملى ما که کشتى است، یک ورزش انفرادى است. حتّى ورزش
باستانى ما هم که یک ورزش دستهجمعى است، هر کسى براى خودش ورزش میکند. میدانید
وقتى که توى گود زورخانه میروند، کار دستهجمعى انجام نمیگیرد؛ با هم یک حرکاتى
را انجام میدهند، هر کسى ورزش خودش را انجام میدهد؛ مثل فوتبال یا والیبال نیست
که کار این، مکمل کار آن باشد؛ لذا کار، کار جمعى نیست. این یک نقص ملى است در ما؛
این را باید درست کرد؛ باید تزریق کرد. این کارِ کیست؟ کار دانشگاه است. بنابراین دانشگاه
غیر از مسئلهى علم، باید به مسئلهى فرهنگ هم بپردازد.