«دین تشکیلاتی9» با عنوان «تشکیلات اسلامی در نهج البلاغه» است که از جلسات تشکیلاتی «دکتر حسین عرب اسدی» مستخرج شده است.
#با_ما_همراه_باشید...
«دین تشکیلاتی9» با عنوان «تشکیلات اسلامی در نهج البلاغه» است که از جلسات تشکیلاتی «دکتر حسین عرب اسدی» مستخرج شده است.
#با_ما_همراه_باشید...
از قدیم الایام در محله های مختلف مرسوم است که می گویند ما مردمی غریبه نوازیم! به تعبیر دیگر اگر فردی از داخل خودمان رشد کند را چندان تحویل نمی گیریم ولی وقتی از بیرون کسی بیاید تحویل می گیریم. سوال اینجاست که آیا این ویژگی در ادبیات دینی قابل تحلیل است یا خیر؟ این ویژگی مربوط به فرهنگ ایرانی است یا در اسلام هم در رابطه با آن مطالبی بیان شده است؟ در مجموع آیا این غریبه نوزی تهدید است یا فرصت؟
بند شانزدهم از دعای دوم صحیفه سجادیه عبارت زیبا در این رابطه دارد که می فرماید: «وَ هَاجَرَ إِلَى بِلَادِ الْغُربَةِ ، وَ مَحَلِّ النَّأْیِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِینِکَ ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ الْکُفْرِ بِکَ»و از جایگاه اقامتش و قدمگاهش و زادگاهش و جاى انس گرفتنش، به شهرهاى غربت و محل دور هجرت نمود. بر این خواسته که دین تو را عزّت دهد و بر (ضد) کافرانِ به تو یارى طلبد. نکته تشکیلاتی در کلمه «غربت» است. وقتی من در فضایی غریب زندگی می کنم شاخک هایم حساس تر می شود. مثلا شما در شهر خودتان که هستید معمولا از کنار افراد که رد می شوید اگر آشنا نباشند، سلام نمی کنید؛ ولی وقتی در قالب یک اردوی جهادی به روستایی می روید، از کنار مردم که رد می شوید با رویی باز سلام می کنید و احوال پرسی گرمی می نمایید. یا وقتی در کشوری دیگر مسافرت می کنید و در اوج غربت یک هم زبان پیدا می کنید چطور تحویل می گیرید؟ پس غربت به طور خود کار ما را نسبت به آدم ها حساس می کند ویژگی مهمی که سکونت و عادت آن را از ما می گیرد.
با سیری در علل ممانعت اهل بیت(سلام الله علیهم) از برپایی بعض قیام های امامیه، این نکته قابل کتمان نیست که علت این عدم تأییدها، جز ضعف در تشکیلات آن قیام ها نبوده است که نهایتا نیز خاموشی آن خروش ها را تاریخ به نظاره نشسته است.
این ضعف در رهبری قیام ها ، عدم برآورد صحیح از قوت ها و کاستی های خود و دشمنان و احصاء عداد نیروهای حاضر در دو طرف جبهه ، توجه به آینده و از دست رفتن توان راهبردی جریان حق و... را می توان دید.
سیره هر کسی به معنای واقعی کلمه، آنگاه روشن می شود که ما جهت گیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حواث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر آن جهتگیری کلی دانسته شد، آن حوادث جزئی هم معنی پیدا می کند؛ اما اگر چنانچه آن جهت گیری کلی دانسته نشد یا غلط دانسته شد، آن حوادث جزئی هم بی معنی یا دارای معنی نادرستی خواهد شد، این مخصوص امام سجاد علیه السلام یا سایر امامان نیست بلکه این اصل در مورد زندگی همه صدق می کند. تکیه من روی این مسئله است که ما اگر حواث جزئی را بریده از آن جهتگیری کلی در زندگی امام مورد مطالعه قرار دهیم، بیوگرافی امام فهمیده نخواهد شد، مهم این است که ما جهتگیری کلی را بشناسیم.
در طول حکومت جبارانه ی بیست ساله ی معاویه، با شرح درد آوری که مورخان از چگونگی تبلیغات ضد علوی او در همه ی نواحی کشور نوشته اند- تا آنجا که لعن بر امیر المومنین، سنتی رایج و متداول گشته بود- و با مشهود نبودن فعالیت نمایان و بارزی از سوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام تنها وجود چنین پیوستگی و تشکلی بود که به رشد اندیشه ی شیعی و افزایش آمار شیعیان در سراسر حجاز و عراق امکان می داد.
معنای تشکیلات چیست؟ بدیهی است که منظور ، یک حزب منظم و مرتب با مفهوم امروزی آن –یعنی مجموعه ای از کادرهای منظم و فرماندهی های منطقه ای و شهری و غیره- نبوده و نمی تواند باشد. تشکیلات به معنای جمعیتی از مردم بوده که باهدفی مشترک، کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و یک قلب تپنده و مغز فرمان دهنده انجام می داده ومیان خود نوعی رابط و نیاز احساسات نزدیک و خویشاوندانه می داشته اند.
این جمع در زمان علی علیه السلام –یعنی در فاصله ی بیست و پنج سال میان سقیفه و خلافت- همان خواص صحابه ای بودند که علی رغم تظاهرات حق به جانب عامه پسند دستگاه خلافت، معتقد بودند که حکومت ، حق برترین و فداکار ترین مسلمان –یعنی علی ابی طالب علیه السلام-است و تصریح پیامبر به جانشینی علی را از یاد نبرده
امام صادق علیه السلام مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. اما مرد علم و دانش بودنش را همه بسیار شنیده اید؛ محفل درس امام صادق و میدان آموزشی که آن بزرگوار بوجود آورد هم قبل از او وهم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بینظیر بود، همه ی حرف های درست اسلام و مفاهیم اصیل قران که در طول یک قرن و اندی تحریف شده بود بوسیله ی مغرضان و مفسدان یا جاهلان، همه ی آنهارا امام صادق به شکل درست بیان کرد وهمین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند. اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیده اید. امام صادق علیه السلام مشغول یک مبارزه دامنه دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت،و بوجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق علیه السلام زمینه را آماده می کرد تا بنی امیه را از بین ببرد و به جای آنها حکومت علوی را ، که همان حکومت راستین اسلامی است بر سرکار بیاورد. این در زندگی امام صادق برای کسی که دقت کند و مطالعه کند آشکار است.
امام بعد سوم را اصلا بسیاری نشنیده اید، مرد تشکیلات.رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای،جلسهى تودیع شیخ راغب مصطفى غلوش و شیخ محمد بسیونى - 11/12/1368